سخنان بزرگان برای استوری

سخنان ناب برای استوری اینستاگرام ، جملات زیبا برای استوری ، سخنان فلسفی برای استوری

سخنان بزرگان برای استوری

سخنان ناب برای استوری اینستاگرام ، جملات زیبا برای استوری ، سخنان فلسفی برای استوری

روایت متفاوت از یک داستان پلیسی

عوامل سریال زاویه هفتم از ساخت این سریال گفتند
روایت متفاوت از یک داستان پلیسی
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 خرداد 1394 ساعت 10:27 | شماره خبر : 1979715269424947999 تعداد بازدید: 323


سریال پلیسی ـ معمایی«زاویه هفتم» قصه یک سرقت مسلحانه را در هفت قسمت به کارگردانی محمود معظمی و تهیه‌کنندگی امیرحسین شریفی روایت می‌کند. این سریال داستان یک سرقت مسلحانه را از هفت زاویه و از دید سه پلیس و چهار سارق به نمایش می‌گذارد.

رویا نونهالی نقش دکتر شمس را در«زاویه هفتم» بازی می‌کند که کارشناس مفاسد اقتصادی است. حمیدرضا پگاه نقش سرگرد نیازی و بهرام ابراهیمیان نقش سرهنگ مجد را بر عهده دارد. سام درخشانی، سارا نازپرور شیدا، تینا آخوندتبار، رحیم نوروزی، بهزاد داوودی و شهاب شادابی از جمله دیگر بازیگران این سریال معمایی و پلیسی هستند.

کنار هم گذاشتن قطعات پازل

محمود معظمی، کارگردان مینی سریال«زاویه هفتم» به این موضوع اشاره می‌کند که قبلا نیز با سریال‌های «خانه کاغذی» به تهیه‌کنندگی اسماعیل عفیفه و «رؤیای کبود» تجربه کار پلیسی داشته است. او درباره ویژگی‌های این سریال می‌گوید: «زاویه هفتم» قصه‌ای متفاوت و بکری دارد و مخاطب به خوبی با آن درگیر می‌شود. این سریال ساختار کلاسیک و پازل‌واری دارد. ما سعی نکردیم مخاطب را با حرکات متفاوت دوربین به سمت سریال جذب کنیم. در پایان سریال با بازگشایی گره‌های مختلف داستان از نگاه این شخصیت‌ها و کنار هم قرار گرفتن قطعات پازل، معمای این سرقت برای پلیس حل می‌شود. «زاویه هفتم» بیش از هر چیز روی ساختار معماگونه تکیه می‌کند و به همین دلیل مخاطب بیشتر با فضاها و قصه درگیر می‌شود.

این کارگردان با یادآور‌ی این که «زاویه هفتم» در جشنواره پلیسی مسکو جایزه بهترین فیلم را دریافت کرده، تصریح می‌کند: امیدوارم این سریال بازخورد خوبی بین مخاطبان داشته باشد. من قصه و فضای کار را دوست داشتم و مطمئنا این قصه روی مخاطب تأثیرگذار است و بیننده با یک قصه پرتعلیق و پرکشش روبه‌رو می‌شود.

معظمی با رضایت از کار با بازیگران حرفه‌ای خاطر نشان می‌کند: وسواس و تعامل با بازیگران باعث بهتر شدن سکانس‌ها می‌شود. ما این سکانس‌ها را با تمرین زیاد اجرا می‌کردیم. در حال حاضر تدوین و صداگذاری سریال تمام شده و آماده پخش است و امیرحسین شریفی به عنوان یک تهیه‌کننده حرفه‌ای کنار کار بود که از کمک به من دریغ نکرد و خیلی خوب از ما حمایت کرد.

او درباره تغییر لوکیشن‌ها و ساخت برخی قسمت‌های لوکیشن نیز می‌گوید: در این سریال با تغییر لوکیشن‌های بسیاری روبه‌رو هستیم و شاید بالغ بر 100 لوکیشن داخلی و خارجی داشته باشیم. حتی بسیاری از لوکیشن‌های ما مثل اداره پلیس و بانک ساخته شد، چرا که می‌خواستیم براساس ذهنیت خود از فیلمنامه پیش برویم.معظمی با توضیح این‌که که مخاطب امروز سریال‌های پرکشش معمایی را دنبال می‌کند و ساخت این کارها باید ادامه پیدا کند، می‌گوید: اگر این نوع کارها با قصه متفاوت ساخته شود، شاید سطح وسیعی از مخاطبان را در بر بگیرد. امیدوارم در آینده با تعداد بیشتری از این نوع سریال‌ها روبه‌رو باشیم.

«زاویه هفتم» و قصه آدم‌های مختلف

شریفی، تهیه‌کننده این سریال نیز با اشاره به این‌که«زاویه هفتم» با مشارکت ناجی‌ هنر و معاونت سیمای استان‌ها ساخته شده است، تصریح می‌کند: این سریال ساختاری تازه و متفاوت دارد که تاکنون نمونه‌اش را در تلویزیون ندیده‌ایم و ماجرای سرقت مسلحانه را ازهفت زاویه مختلف روایت می‌کند.

این تهیه‌کننده درباره این‌که میزان استقبال مخاطب از این سریال را چطور ارزیابی می‌کنید، می‌گوید: به نظرم نوع داستان و ساختار کار به گونه‌ای است که با استقبال مخاطبان روبه‌رو می‌شود. این قصه به صورت معمایی و پلیسی نوشته شده است. وقتی طرح فیلمنامه به دستم رسید، به ناجی هنر دادیم و چندبار بازنویسی کردیم تا به نقطه عطف لازم برسیم. به عنوان تهیه‌کننده‌ای که سریال‌ها و آثار بسیاری را تولید کرده، فکر می‌کنم این سریال کار خوبی شده است.

این سریال به گفته تهیه‌کننده‌اش شریفی، پرلوکیشن بوده و در مکان‌های مختلفی تصویربرداری شده است. وی می‌گوید: لوکیشن‌های پلیسی، بانک، منزل‌های شخصیت‌ها و خیابانی و پلان‌های هوایی در این سریال دیده می‌شود که فقط در تهران تصویربرداری شده است. در بین تمام لوکیشن‌ها تصویربرداری لوکیشن بانک برای ما خیلی سخت بود. الان هم در مرحله تدوین هستیم و تصویربرداری تمام شده است.

شریفی اضافه می‌کند: این سریال فقط معمایی نیست بلکه نماهای پرتحرک هم دارد و از این لحاظ می‌تواند برای مخاطب جذابیت ایجاد کند. وی تصریح می‌کند: امیدوارم در آینده نزدیک سریال‌های دیگری در این ژانر ساخته شود و مردم بیشتر بتوانند این گونه خاص را ببینند.

تصویربرداری سریال زاویه هفتم مرداد 93 در پارک ولایت حوالی اتوبان نواب شروع و در ادامه داستان سریال در بانک و اداره آگاهی و باشگاه تیراندازی و خانه هم ادامه پیدا کرده است و بخشی از مراحل فیلمبرداری هم علاوه بر تهران در اصفهان انجام شده است. به گفته شریفی، این سریال با مشارکت ناجی‌ هنر و معاونت سیمای استان‌ها و مرکز اصفهان تولید شده و بعد از پخش از شبکه تهران یا شبکه 3 از شبکه‌های شما و استانی هم پخش می‌شود.

شریفی درباره لوکیشن‌های سریال نیز می‌گوید: سریال زاویه هفتم در مکان‌های مختلفی تصویربرداری شده و نماهای هوایی و صحنه‌های تعقیب‌ و گریز زیادی داشته است. مثلا ما بانکی به اسم بانک امروز درست کردیم و در این بانک که لوکیشن اصلی ماست، سرقت را از چند زاویه می‌بینیم. همچنین اداره آگاهی، باشگاه تیراندازی و پارک ولایت در بزرگراه نبوت از جمله لوکیشن‌های ما بوده است. روز هفتم یک سریال پلیسی اکشن نیست، بلکه یک ملودرام روان‌شناسانه است که در آن تلاش و اندیشه پلیس و تحلیل شخصیت مجرمان نشان داده می‌شود.

تهیه‌کننده زاویه هفتم درباره بازیگران این سریال و نقش‌های آنها هم می‌گوید:خانم نونهالی نقش دکتر شمس را بازی می‌کند که کارشناس مفاسد اقتصادی است. حمیدرضا پگاه نقش سرگرد نیازی و بهرام ابراهیمیان نقش سرهنگ مجد را بازی می‌کنند. فرهاد بشارتی هم در نقش یکی از پلیس‌های این سریال بازی می‌کند.

سارا نازپرور نقش یک راننده رالی را بازی می‌کند که رانندگی گروه سارقان را برعهده دارد.

امیرحسین شریفی‌تصریح می‌کند: زاویه هفتم داستان یک سرقت مسلحانه را از هفت زاویه و از دید سه پلیس و چهار سارق روایت می‌کند. در سه قسمت ماجرای سرقت بانک را از نگاه دکتر شمس، سرگرد نیازی و سرهنگ مجد می‌بینیم و در چهار قسمت ماجرا از نگاه شیوا، منصور، فرهاد و آرام به نمایش درمی‌آید. در حقیقت این سریال ساختاری تازه و متفاوت دارد که تاکنون نمونه‌اش را در تلویزیون ندیده‌ایم. در پایان سریال با بازگشایی گره‌های مختلف داستان از نگاه این شخصیت‌ها و کنار هم قرار گرفتن قطعات پازل، معمای این سرقت برای پلیس حل می‌شود.

وی پیش از این تهیه‌کننده آثار مطرح سینمایی چون پری (داریوش مهرجویی)، ضیافت (مسعود کیمیایی)، اشک سرما (عزیزالله حمیدنژاد) بوده است و تاکنون تله‌فیلم‌ها و سریال‌های مختلفی برای شبکه‌های مختلف سیما تهیه کرده است.

یک سریال تازه

حمیدرضا پگاه که در این سریال نقش سرگرد نیازی را بازی می‌کند و پیش از این هم در سریال پلیسی بازی کرده است، درباره تجربه بازیگری‌اش در این سریال می‌گوید: من در زاویه هفتم نقش یک پلیس را بازی می‌کنم اما چیزی که بیشتر از نقشم مرا درگیر کرد شکل روایت قصه و متفاوت بودن آن با کارهای قبلی و حتی با سریال‌هایی بود که تا حالا از تلویزیون دیده بودم. اولین چیزی که به شما این امکان را می‌دهد که متفاوت با کارهای قبلی‌تان بازی کنید فیلمنامه و امکاناتی‌است که در اختیارتان قرار می‌گیرد. من در بیشتر کارهایم شخصیت‌های رئال و باورپذیر را بازی کرده ام. شخصیت رئال هم برخلاف شخصیت‌های فانتزی نمی‌تواند فی البداهه حرکتی از خودش انجام بدهد یا بی دلیل چیزی را به نقش اضافه کند. بنابراین حالا که نقش‌های واقعی را بازی می‌کنم، سعی می‌کنم نقشم برای مخاطب باورپذیر باشد و تمام تلاشم در این جهت است که اگر فیلمنامه امکاناتی در اختیارم قرار می‌دهد آن را در خودم پیدا کنم و آن شخصیت را برای مخاطب ملموس‌تر کنم.

نسرین بختیاری / قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)


فلاسفه ایران

داعش به روایت آثار مستند
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 خرداد 1394 ساعت 03:10 | شماره خبر : 1984272813351789027 تعداد بازدید: 538



1 ـ‌ در باب اهمیت رسانه‌ها و تاثیرگذاری‌شان بر افکار عمومی در روزگاری که عصر ارتباطات خوانده می‌شود فقط یک نشانه می‌تواند حجت باشد و کفایت کند و آن این‌که گروه واپسگرا و از زمانه عقب‌مانده‌ای مانند داعش به محض پا گرفتن و استقرار، گیرم به طرز ناقص و نصف و نیمه، شبکه تلویزیونی مخصوص به خودش را راه‌اندازی می‌کند و پیگیر فعالیت‌های رسانه‌ای‌اش در فضای مجازی که از مدت‌ها پیش آغاز کرده بود با شدت و حدت بیشتری می‌شود.

کلیپی که این گروه در آن سوزاندن خلبان اردنی را به تصویر می‌کشید هم فارغ از محتوای ددمنشانه و غیرانسانی‌اش، ساختاری حرفه‌ای داشت. همه اینها گواهی است بر این ادعا که امروزه همه، حتی تروریست‌ها هم پی به قدرت رسانه برده و همه جهد و تلاش خود را به کار گرفته‌اند تا در رقابت رسانه‌ای نفسگیری که این روزها در جریان است از رقبا عقب نمانند.

2 ـ‌ یکی از راه‌های برقراری ارتباط رسانه‌ای با مخاطب و آگاهی‌بخشی و دانش‌افزایی او استفاده از جاذبه‌های بصری، داستانی و نمایشی در تولید محصولات است. آثار نمایشی می‌توانند سهم بسزایی را در تعاملات رسانه و مخاطب ایفا کنند تا ضمن انتقال پیام، مخاطب نیز سرگرم شده و دلزده نشود. اما مجموعه‌های مستند نیز جایگاه ممتاز و ویژه‌ای را در شفاف‌سازی و آگاهی‌بخشی به خود اختصاص می‌دهند. یک اثر مستند می‌تواند جذابیت‌های بصری و صوتی را به فرآیند انتقال پیام پیوند دهد تا حاصل کار شکل و شمایلی مناسب و مخاطب‌پسند به خود بگیرد.

3 ـ‌ رسانه ملی با توجه به قابلیت‌های غیرقابل انکار و گستردگی و عمومیتی که از آن برخوردار است، می‌تواند نقشی جدی را در افزایش میزان اطلاعات مخاطبان نسبت به اتفاقات منطقه‌ای و شفاف‌سازی و بازنمایی واقعیات رخ داده در آنها و بازتاب دسیسه‌ها، توطئه‌ها و شرارت‌های خاطیان ایفا کند. سهم بسزایی از برنامه‌های شبکه‌های متعدد صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را آثار مستند به خود اختصاص می‌دهند و این در حالی است که شبکه‌ای هم به نام مستند وجود دارد که کارکرد و فلسفه وجودی‌اش تولید و پخش آثار مستند با موضوعات گوناگون تعریف شده. آثار مستند پخش شده از شبکه‌های تلویزیونی و بخصوص شبکه اختصاصی‌ای که به همین عنوان نام گرفته است، می‌توانند با قابلیت‌های ذاتی و بالفطره‌ای که از آن برخوردارند و ذکرشان در بالا رفت علاوه بر درگیرکردن ذهن و روان مخاطب با یک رویداد و تحول منطقه‌ای، گامی بلند و موثر هم در شفاف‌سازی و بازتاب واقعیاتی که در حال حادث شدن است، بردارند.

4 ـ‌ فقط ساخت آثار مستند به تنهایی کافی نیست که اگر الزامات و استانداردهای حداقلی در تولید آنها رعایت نشده باشد، کارکرد اصلی خود را از دست داده و نتایجی را که انتظار می‌رود به همراه نخواهند داشت. زبان مردم کوچه و خیابان با بیان سیاستمداران فرق می‌کند و تلویزیون هم رسانه مردم است؛ پس ضروری است که ساخت آثار مستند هم به زبان ساده و قابل فهم برای عموم مخاطبان و بینندگان باشد. سادگی البته در این‌جا مفهوم و معنی دم‌دستی و باری به هر جهت را ندارد که مراد ارائه مطالب به زبان و در سطح قابل درک برای همه با هر میزان سطح سواد و معلومات است و این‌که هرکس به اندازه دانش و ظرفیت گیرایی‌اش برداشتی داشته و به یک جمع‌بندی برسد. ساختار و شاکله اثر اما حتما باید محکم و استوار بوده و حاصل کار متعهدانه و دلسوزانه تیمی حرفه‌ای و توانگر باشد. عوامل دیگری هم موثر هستند در بهتر دیده شدن و اثرگذاری مطلوب‌تر این آثار، از جمله زمان پخش مناسب و تبلیغات کافی پیش از پخش.

5 ـ‌ حالا بحران سوریه سال به سال عمیق‌تر می‌ شود، اوضاع عراق که متشنج است، یمن هم روزهای خونباری را پشت سر می‌گذارد؛ در یک کلام گویا قرار نیست خاورمیانه روی خوشی و آرامش به خود ببیند، لااقل به این زودی‌ها. در این میان رسانه‌های عربی و غربی همسو شده و
یک نفس در طبل اختلافات می‌کوبند. بعضی کشورها سکوت کرده، دیگرانی نقش بازی می‌کنند و سرانی هم هستند که شمشیر را از رو بسته و بنا را گذاشته‌اند بر حمایت بی‌چون و چرا از تروریست‌ها و پشتیبانی‌شان هم همه‌جانبه است؛ سیاسی، مالی، نظامی، تسلیحاتی و ... .

رسانه‌های معاند نه تنها در حوادث و رویدادهای خاورمیانه نقش بازی می‌کنند که حتی در مواردی از جمله سوریه به نوعی آغازکننده و دمنده در آتش فتنه هم بوده‌اند. رسانه‌هایی که اتفاقا از نظر تعداد و کیفیت نسبت به رسانه‌های غربی و عربی همسو در اقلیت هستند؛ کیفیت اما حکایت دیگری دارد. در این میان نقش رسانه‌های حق‌محور همچون صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در روشن کردن افکار عمومی و کمک به تشخیص و بازشناسی سره از ناسره ممتاز می‌شود. رسانه ملی هم‌راستا با برنامه‌های خبری خود می‌تواند با تولید مستندهای خوش‌ساخت و جذاب مخاطبان را از آنچه در کشورهای منطقه می‌گذرد آگاه سازد و بگوید که در عراق چه می‌گذرد و داعش چه خطر خانمانسوزی است که اگر غفلت کنیم ممکن است به پشت در خانه‌مان هم برسد و باز بگوید که سوریه قربانی یک توطئه بین‌المللی شده تا خط مقاومت در برابر اسرائیل شکسته شود و یمن هم قربانگاه خواسته اکثریت در برابر زیاده‌خواهی‌های اقلیتی شده که از حمایت چند کشور عربی برخوردار است؛ همچنان که بحرین.

6 ـ‌ دست رسانه ملی از مستندهایی که بر محور رویدادهای منطقه‌ای ساخته شده خالی نیست. از شروع فتنه سوریه و غائله داعش در عراق مستندسازان بسیاری بار سفر بسته و دل را به دریای حادثه زده‌اند و راهی این دو کشور درگیر جنگ و خونریزی شده‌اند. حاصل این مجاهدت‌های رسانه‌ای هم آثاری مانند «پرچم دروغین» شده به کارگردانی مهدی باقری که خود و گروه سازنده همراهش در زمان تصویربرداری مسلح می‌شدند از بیم حملات غافلگیرکننده داعش و تا سه کیلومتری این گروه جلو می‌رفتند، در حالی‌که برد تفنگ تک‌تیراندازان داعشی به هفت کیلومتر هم می‌رسید.

مستند «بدون مرز، عشق» نمونه دیگری از آثار مستندی است که با نگاهی به جنایات داعش در عراق توسط وحید فراهانی ساخته شده است. مستندهای فتنه شام، الگوی تحقق‌یافته و نفاق ساختاری اما برمبنای حوادث چندساله اخیر سوریه و با سفر گروه‌های سازنده به این کشور ساخته شده‌اند، حتی گاه با هزینه‌های شخصی. در این‌جا یک خلأ و نقصان احساس می‌شود و آن تولید آثاری با محوریت اتفاقات روی داده در کشور یمن است که توجه به این موضوع که مدت زیادی از شروع اتفاقات و دخالت ائتلاف با محور عربستان سعودی نمی‌گذرد شاید بتوان این کمبود را به حساب نداشتن زمان هم گذاشت.

7 ـ‌ در رقابت رسانه‌ای که امروزه برقرار است و در برابر هجمه همه‌جانبه رسانه‌های معاند که به مدد فناوری ماهواره چترشان را روی داخل کشور هم پهن کرده‌اند، رسانه ملی نه‌تنها نباید در اطلاع‌رسانی و شفاف‌سازی کم بیاورد که حتی شایسته است خط‌دهنده و تعیین‌کننده هم باشد. این‌جاست که آثار مستند می‌توانند یاری‌رسان و دستگیر تلویزیون باشند در شفاف‌سازی و روشنگری و همین، نقش سینمای مستند را بیش از پیش بارز و گل‌درشت می‌کند و به آن اعتباری مضاعف می‌بخشد.

محسن محمدی.گروه رادیو‌و‌تلویزیون
فلاسفه ایران

دستیابی به رحمت و نعمت زندگی در «سمت خدا»
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 خرداد 1394 ساعت 03:00 | شماره خبر : 1984271356726182525 تعداد بازدید: 152


مردم معمولا به دنبال راهکارهایی برای زندگی صحیح و دینی هستند، اما گاهی در این راه با پرسش‌هایی رو به رو می‌شوند و به دنبال پاسخ مناسب برای آنها می‌گردند. برنامه‌های معارفی صدا و سیما می‌توانند بخشی از این پرسش‌ها را پاسخ بدهند.

به همین دلیل است که روزانه تعداد زیادی برنامه در ساختارهای مختلف از شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی پخش می‌شود.

یکی از این برنامه‌ها سمت خداست که به تهیه‌کنندگی سیدعبدالمجید رکنی از شنبه تا چهارشنبه به صورت زنده ساعت 13 و 30 دقیقه از شبکه سه پخش می‌شود.

این برنامه در قالب گفت‌وگو با کارشناس جایگاه خوبی میان مخاطبان بدست آورده و مجری و کارشناسان برنامه با استفاده از روش‌های موثر انتقال پیام توانستند به نیازهای اصلی و روز مخاطبان این برنامه پاسخ بدهند.

در این برنامه موضوعات دسته‌بندی شده در روزهای مختلف به مخاطبان ارائه می‌شود. روزهای شنبه به تفسیر قرآن، روزهای یکشنبه به شرح زیارت جامع به همراه شرح غزلیات حافظ، روزهای دوشنبه به تاثیرات محبت و رحمت در زندگی، روزهای سه‌شنبه به نهج‌البلاغه و روزهای چهارشنبه به پرسش و پاسخ درباره زندگی اختصاص دارد.

کارشناسان این برنامه حجج‌الاسلام سیدمهدی میرباقری، محمدرضا رنجبر، حبیب‌الله فرحزاد، سیدحسین حسینی قمی و محمدمهدی ماندگاری هستند و تلاش دارند هر روز با طرح مباحث متنوع پاسخگوی شبهات و پرسش‌های دینی مردم باشند. برای این‌که از نزدیک شاهد تولید برنامه سمت خدا باشیم سه‌شنبه هفته گذشته به پشت صحنه این برنامه رفتیم تا از نزدیک شاهد روند تولید این برنامه باشیم.

سمت خدا از استودیو گلستان پخش می‌شود که در یکی از خیابان‌های فرعی شریعتی قرار دارد. این ساختمان نزدیک بیمارستان هدایت است و فقط محل ضبط برنامه سمت خدا نیست و برخی دیگر از برنامه‌های تلویزیون هم در این استودیو ضبط و پخش می‌شوند.

پاسخ به پرسش مخاطبان

عبدالمجید رکنی، تهیه‌کننده برنامه سمت خدا نخستین کسی است که در استودیو حاضر می‌شود و ما می‌توانیم درباره این برنامه با او صحبت کنیم و اطلاعات لازم را از او بگیریم.

وی درباره شکل‌گیری برنامه و اهداف آن به جام‌جم می‌گوید: تولید و پخش برنامه سمت خدا از روز میلاد حضرت علی (ع) از سال 88 شروع شد و وارد هفتمین سال شده است. در ابتدا هدف از تولید برنامه سمت خدا، برنامه‌ای گفت‌وگو محور دینی با شاخص احترام به مخاطب و پرسش‌های اوست. ما با این شاخص کارمان را آغاز کردیم، اما به مرور این نگاه کامل‌تر شد.

وی ادامه می‌دهد: در این راه ما به اصل اولیه که احترام به مخاطب بود، وفادار ماندیم. اما سعی کردیم نگاهمان را نسبت به موضوعات، پرسش‌ها و نحوه پاسخگویی به نیاز مخاطبان تغییر بدهیم. در ابتدا در برنامه سمت خدا، مهمانان و موضوعات به شکل اتفاقی انتخاب می‌شدند. یعنی پرسش‌ها را کارشناسان و گروه تولید مشخص می‌کردند و بعد به آن پاسخ داده می‌شد، اما بعد از مدتی به این نتیجه رسیدیم که برای احترام به مخاطبان از کارشناسان ثابت استفاده کنیم و بیشتر به دغدغه‌های مردم بپردازیم. به همین دلیل در این سال‌ها مرتب پیام‌ها و ایمیل‌های مردم را پیگیری کردیم. البته می‌دانید زمان برنامه آنقدر نیست که به همه پرسش‌ها پاسخ بدهیم، اما این‌که ما با پرسش‌ها مردم آشنا باشیم در تصمیم‌گیری و نقشه راه موثر است. به همین دلیل موضوعات را دسته‌بندی و کارشناسان هر موضوع را مشخص کردیم.

رکنی در پاسخ به این پرسش که مخاطبان برنامه سمت خدا بیشتر زنان هستند یا مردان، با اشاره به یکی از خاطراتش توضیح می‌دهد: زمانی‌ که برنامه سمت خدا به اندازه امروز در میان مردم معروف نشده بود با یک کارشناس برای حضور در برنامه تماس گرفتم و او بعد از این‌که مطلع شد ساعت پخش برنامه یک و نیم ظهر است، به من گفت که در این ساعت 10 میلیون دانش‌آموز در مدرسه، پنج میلیون کارمند سر کار و دو میلیون سرباز در محل خدمت هستند. ضمن این‌که مردان و زنان شاغل هم بیرون از خانه هستند و افراد میانسال و مذهبی هم در مسجد به سر می‌برنند، مگر آن‌که کسی پایش شکسته و در خانه مانده باشد. شاید در تئوری و کاغذ این طور باشد، اما طبق نظرسنجی‌ها هم مردان و هم زنان بیننده برنامه ما هستند. البته انکار نمی‌کنم که تعداد زنان بیشتر است، اما این طور نیست که مردان برنامه را نمی‌بینند. علاوه بر آن برخی کارمندان و دانشجویان به تلویزیون دسترسی دارند و می‌توانند برنامه راتماشا کنند.

عوامل سازنده برنامه سمت خدا امکانی را فراهم کرده‌اند تا مردم فردای روز پخش فایل صوتی، تصویری و متن پیاده شده این برنامه را از طریق سایت دریافت کنند. بنابراین مخاطبان فقط از مدیوم تلویزیون برنامه را دنبال نمی‌کنند و می‌توانند از طریق اینترنت هم به این برنامه دسترسی داشته باشند. ضمن این‌که برنامه بازپخش هم دارد.

این برنامه معارفی تلاش می‌کند آگاهی‌ دینی مردم را کامل کند، زیرا همه مردم اطلاعات یکسانی درباره دین ندارند.

به عنوان مثال یکی ممکن است اخلاق خوش داشته باشد، اما در کسب و کار خیلی مقید به رعایت حلال و حرام نباشد یا برعکس. همچنین شاید یکی اهل حجاب باشد، اما از آداب همسرداری بی‌اطلاع باشد و ... این برنامه سعی دارد به مخاطبان آموزه‌های دینی را آموزش دهد که به آنها نیاز دارند. به همین دلیل شعار برنامه سمت خدا، کوشش همگانی در مسیر اعتلای باورهای دینی است.

دغدغه‌های پنهان مردم

به گفته تهیه‌کننده برنامه سمت خدا هدف این برنامه تقویت باورهای دینی‌ است .برنامه سمت خدا تلاش می‌کند آموزه‌هایی را ارائه دهد که همه مردم به نوعی به آن نیاز دارند.گروهی از مردم علاقه‌ای به برنامه‌های معارفی و دینی تلویزیون ندارند اما آنها در کنار دیگر اعضای خانواده خود مثل پدر، مادر و ... زندگی می‌کنند و گاهی برنامه سمت خدا را در کنار آنها می‌بینند و با شنیدن آموزش‌های متنوع دینی برنامه به مخاطب سمت خدا تبدیل می‌شوند. جذب این دسته از مخاطبان هم یکی از اهداف ما در برنامه سمت خداست.

این برنامه با دسته‌بندی پیام‌های برنامه به دغدغه‌ها، نیازها و میل مخاطبان می‌پردازند و تلاش می‌کند آنها را در بسته‌هایی جذاب و متنوع به مردم ارائه کند.

تهیه‌کننده، کارشناسان برنامه را بر مبنای پرسش‌ها و نیازهای مردم انتخاب کرده و از کسانی دعوت می‌کند که مردم بیان و ادبیات‌ آنها را بپسندند و برای رفع نیازهای خود پای صحبت آنها بنشینند. به همین دلیل سراغ کارشناسانی رفته که امتحان خود را بخوبی پس داده‌اند و سخن آنها همیشه مورد اقبال مردم است. در مجموع برنامه سمت خدا کاری گروهی و تابع نیاز مخاطبان است.

به گفته رکنی، ارتباط عوامل سازنده برنامه با مخاطبان عاطفی است و تلاش می‌کنند با اطلاعاتی که به مخاطبان می‌دهند آنها را مشتاق عمل کنند. مثلا همه می‌دانیم غیبت کردن بد است، اما باز هم این کار را انجام می‌دهیم. برنامه سمت خدا تلاش می‌کند این رفتار غیراخلاقی را در مخاطبان خود کاملا از بین ببرد.

ادعیه‌ای که در انتهای برنامه قرائت می‌شود کاملاً با دعاهای دیگر برنامه‌های معارفی تفاوت دارد. به عنوان مثال در این برنامه برای افراد کنکوری‌ هم دعا می‌کنند تا در آزمون سراسری موفق شوند. تهیه‌کننده سمت خدا در این باره می‌گوید: دعا‌های انتهای برنامه متنوع است، چون ما حواس‌مان به همه اقشار مردم از پیرمرد گرفته تا نوجوان هست و از کسی غفلت نمی‌کنیم تا مخاطبان بدانند
ما با دغدغه‌‌های آنها همراه هستیم.

از سکوتم راضی هستم

نجم‌الدین شریعتی مختصات خود را در اجرای برنامه سمت خدا دارد و همین ویژگی‌ها باعث شهرت او بین مردم شده است.شریعتی بر خلاف بیشتر مجری‌های تلویزیونی علاقه‌ای به پرحرفی ندارد و ترجیح می‌دهد در سکوت به حرف‌های کارشناس گوش کند و فقط در صورت لزوم وارد بحث شود.او معتقد است مردم برنامه سمت خدا را می‌بینند تا پاسخ پرسش‌های خود را دریافت کنند و او باید این فرصت را به کارشناس برنامه بدهد که بتواند به بیشترین پرسش‌ها پاسخ دهد.

وی درباره سختی‌های اجرای برنامه‌های معارفی می‌گوید: استانداردهای اجرا در برنامه‌های تلویزیون مشخص است، اما برنامه‌های معارفی چند پله جلوتر و فراتر است و مهارت‌هایی می‌طلبد که باید مورد توجه قرار بگیرد. ما امروز با مخاطب رشد یافته و فهیم رو به رو هستیم. ما هم با او بالا آمده و رشد کردیم. در چنین شرایطی مجری هم باید به گونه‌ای برنامه را اجرا کند که مخاطب او را قبول کند و ضمن ارتباط برقرار کردن با او حرف‌هایش را هم باور کند.

مخاطب سمت خدا فضای برنامه را می‌شناسند و همین کمک زیادی می‌کند تا راحت‌تر با اجرای من ارتباط برقرار کند. هرچند نوع عرضه مباحث هم اهمیت دارد. بنابراین برای این‌که مخاطب با من همذات‌پنداری کند، تلاش می‌کنم در مباحثی که نیاز به تمرکز بیشتر دارد من هم به عنوان شنونده به سخنان کارشناس گوش بدهم و کمتر سوال بپرسم تا کارشناس موضوع را کاملاً توضیح بدهد، اما برخی مواقع تعداد پرسش‌هایم بیشتر می‌شود. این مساله کاملا بستگی به جنس مباحث دارد. به نظرم مجری وقتی بداند با چه مخاطبی رو به رو است و بداند جنس مباحث و نوع آن چیست، می‌تواند در کارش موفق باشد.

برخی منتقدان بر این باورند که مجری برنامه سمت خدا در برخی مواقع یک شنونده صرف است و کمتر از کارشناس برنامه سوال می‌کند. شریعتی در پاسخ به این سوال توضیح می‌دهد: هرگز نگران این مساله نبودم که به من بگویند شنونده صرف هستم، چون برخی مواقع مباحث طوری است که باید من در مقام مجری گوش بدهم و کمتر وارد حرف کارشناس شوم. ضمن این‌که من بازخوردها را رصد می‌کنم. به نظرم وقتی ذائقه مخاطب را بشناسید، خیلی از این مشکلات حل می‌شود. ما در برنامه سمت خدا می‌خواهیم به مخاطب آگاهی ببخشیم نه این‌که وارد چالش شویم.

سمت خدا تاثیرگذار است

بعد از گفت‌وگو با شریعتی همراه او وارد استودیوی برنامه می‌شویم.کارشناس روز سه‌شنبه حجت‌الاسلام حسینی قمی است. او به مدت 14 سال مسئول مرکز اسلامی در سوئد بوده و مدرس درس مکاسب در حوزه علمیه قم و مبلغ دینی در کشورهای اروپایی است. حجت‌الاسلام حسینی قمی از پاییز 1390 به عنوان کارشناس با برنامه سمت خدا همکاری داشته که تا به امروز ادامه دارد.

وی در پاسخ به این پرسش که قبل از این‌که کارشناسی برنامه سمت خدا را بپذیرید تا چه میزان این برنامه را دیده بودید؟ می‌گوید: در جریان مباحث برنامه بودم و برخی از قسمت‌های آن را هم دیده بودم، اما از میزان نفوذ این برنامه در میان مردم اطلاع نداشتم و نمی‌دانستم چه جایگاه خوبی در میان مخاطبان تلویزیون دارد. تا این‌که تحقیق کردم و متوجه شدم خوشبختانه این برنامه در میان مردم جا افتاده و بینندگان مباحث آن را دنبال می‌کنند. شاید یکی از دلایل علاقه مردم به این برنامه پرداخت به دغدغه‌های روزانه آنها از منظر دین است. یعنی صراحت و شفافیتی که برنامه دارد آنها را پیگیر این برنامه کرده است. علاوه بر آن هر روز کارشناسان از منظر متفاوت به موضوعات متنوع می‌پردازند.

وی ادامه می‌دهد: از زمانی که من به عنوان کارشناس برنامه انتخاب شدم، نمی‌توانم با خیال راحت در یک زیارتگاه نماز بخوانم یا از کوچه و بازار براحتی عبور کنم، چون مردم به سراغم می‌آیند و سوالات‌شان را می‌پرسند و مراجعه مردم خیلی زیاد شده است. البته این لطف مردم را می‌رساند و نشان می‌دهد که این برنامه را می‌بینند. در مجموع فکر می‌کنم برنامه سمت خدا تاثیرگذاری زیادی روی مردم دارد.

این کارشناس یکی دیگر از ویژگی‌های برنامه را همفکری تهیه‌کننده با کارشناسان می‌داند و تاکید می‌کند تهیه‌کننده به هیچ وجه فکر نمی‌کند که خودش به عنوان مولف برنامه باید تصمیم‌گیرنده باشد، بلکه درباره محتوا و پیام‌های برنامه مشورت و همفکری می‌کند.

با شروع برنامه نجم‌الدین شریعتی درباره سیره تربیتی امیرالمومنین با کارشناس برنامه وارد صحبت می‌شود. حجت‌الاسلام حسینی قمی هم با ارائه فرمایشات حضرت علی (ع) در نهج‌البلاغه از حکمت‌های 94 و 95 مثال‌هایی می‌آورد. برنامه سمت خدا به مدت یک ساعت پخش می‌شود و در این مدت کارشناس به پرسش‌های مردم پاسخ می‌دهد. او تلاش می‌کند با ذکر مصادیق مسائل را چنان توضیح دهد که برای مردم کاملا قابل درک باشد.

فاطمه عودباشی / گروه رادیو و تلویزیون


فلاسفه ایران

آشپزی در تلویزیون؛ سبک زندگی یا سرگرمی
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 خرداد 1394 ساعت 01:33 | شماره خبر : 1984532358993612616 تعداد بازدید: 192



می‌تواند یک سرگرمی جذاب باشد، اما این تمام چیزی نیست که آشپزی را تعریف می‌کند؛ شیوه‌های پخت غذا بخشی از فرهنگ و سبک زندگی مردم هر شهر یا کشوری است و سهم قابل توجهی در سلامت افراد جامعه دارد.

رسانه ملی و بخصوص تلویزیون رویکرد‌های متفاوتی درباره این موضوع دارد؛ گاهی آشپزی را مانند مجموعه‌های «شیرین بهار» و «هیرکان» در قالب آثار مستند به مخاطبان ارائه می‌کند، گاهی در قالب مسابقه به صورت غیرمستقیم برخی غذاها یا شیوه‌های پخت آنها را آموزش می‌دهد، اما معمولا مهمترین برنامه‌های مرتبط با آشپزی و غذا را آن دست از برنامه‌هایی تشکیل می‌دهد که شیوه پخت غذاها را در استودیوها به نمایش می‌گذارند.

برنامه‌های آموزش آشپزی به واسطه فراگیری رسانه ملی بهترین ابزار برای ارائه دانش و اطلاعات درباره غذا محسوب می‌شوند و در صورتی که به شکل هدفمند در مسیری مشخص قرار بگیرند، بر سبک زندگی، شیوه‌ تغذیه و سلامت جامعه هم تاثیرات قابل توجه خواهند داشت.

تنوع موضوعات و تنوع مخاطب

انواع غذاها، پیش‌غذاها، دسرها و نوشیدنی می‌توانند یک برنامه آشپزی را شکل بدهند، اما همه ماجرا همین نیست. برنامه‌های آشپزی مخاطبان متعددی دارند و لازم است گروه‌های مخاطب در برنامه‌های تلویزیونی مدنظر قرار بگیرد. کسانی که فعالیت‌های بدنی سنگین دارند و آنهایی که تمام روز را پشت میز و در حال نشسته مشغول به کارند، نیازهای غذایی یکسانی ندارند؛ همین طور سالمندان، جوانان و بزرگسالان. شرایط و موقعیت‌های ویژه نیز ممکن است نیازمند دستورات غذایی خاصی باشد مثلا تغذیه در ماه مبارک رمضان یا در هنگام سفر یا حتی تعطیلات.

این ویژگی‌ها تا حدی در برنامه‌های آشپزی تلویزیون مدنظر قرار می‌گیرد، به عنوان نمونه برنامه سیمای خانواده دو بخش مرتبط با آشپزی دارد که یکی از آنها «دست پخت مامان» نام دارد. در این بخش که هفته‌ای یک قسمت از آن از سیمای خانواده پخش می‌شود، یک خانواده مهمان تلویزیون است و به بهانه دست پخت مادر خانواده، همه اعضا و حتی افراد فامیل دور هم جمع می‌شوند و مشکلاتشان را مطرح می‌کنند.

علی‌اکبر کریمی، تهیه‌کننده برنامه سیمای خانواده معتقد است در این برنامه، آشپزی بهانه‌ای است برای این‌که به سنت‌هایی چون دید و بازدید و صله رحم توجه شود.

وی‌ در این‌باره گفت: به بهانه یک غذای خوشمزه، اعضای خانواده و فامیل را دور یک سفره می‌نشانیم تا مسائل و مشکلاتی چون ازدواج جوان‌ها، تجمل‌گرایی، تک‌فرزندی و موضوعات اینچنینی را بررسی کنند.

سیمای خانواده در بخش آشپزی علاوه بر آموزش انواع غذاهای سنتی و مدرن، روزهای یکشنبه را به دستور پخت غذاهای مخصوص کودکان اختصاص داده است و دوشنبه‌ها غذاهای مناسب برای سالمندان را معرفی می‌کند.

به گفته کریمی سیمای خانواده در ماه مبارک رمضان انواع غذاهای سبک و کم‌هزینه که برای افطاری مناسب هستند را آموزش می‌دهد و نوشیدنی‌های مناسب برای روزه‌داران را معرفی می‌کند.

از دیگر برنامه‌هایی که از زوایایی تازه به مساله تغذیه و آشپزی توجه دارد می‌توان به عصر خانواده اشاره کرد که علاوه بر آموزش غذاهای مناسب برای عصرانه، از چند ماه پیش به طب سنتی توجه دارد و شیوه تغذیه درست بر اساس آموزه‌های اسلامی و سنتی ایرانی را مدنظر قرار داده است. همچنین از یک ماه پیش این برنامه معرفی انواع دم‌نوش‌ها و شربت‌های طبیعی و نحوه تهیه آنها را در دستور کار خود قرار داده است.

در این برنامه علاوه بر آموزش شیوه‌های طبخ سنتی، نحوه تغذیه اصولی بر اساس طب سنتی و انواع مزاج توسط کارشناس تشریح می‌شود.

از دیگر برنامه‌های متفاوت آموزش آشپزی می‌توان به بخش آشپزی برنامه به خانه بر می‌گردیم در روزهای پنجشنبه اشاره کرد که یک دوره زمانی به آموزش تهیه و پخت انواع غذاهای مناسب برای تفریح و صرف در خارج از منزل، اختصاص داشت. برنامه سلام تهران نیز مدتی تهیه و پخت صبحانه‌های مفید و مغذی را آموزش می‌داد، اما این برنامه نیز با آغاز ماه رمضان به پایان رسیده و بعد از عید فطر جای خود را به برنامه «روز آمد» می‌دهد.

به طور کلی و فارغ از برنامه‌های ویژه‌ای که به آنها اشاره شد، «سیمای خانواده»، «عصر خانواده» و «به خانه بر می‌گردیم» به عنوان برنامه‌هایی که بخشی از آنها به آموزش آشپزی اختصاص دارد عمدتا آموزش انواع غذاهای مناسب برای یک خانواده کاملا معمولی و طبیعی را مدنظر و کمتر به مخاطبان خاص مانند بیماران توجه دارند.

آشپزی برای مردم امروز

سبک زندگی مردم جامعه حتی در روستاها نیز تغییر کرده است و به واسطه گسترش ارتباطات این تغییرات حتی در شیوه تامین نیازهای غذایی خانواده نیز محسوس است. نیاز به پخت غذاهایی که مدت زمان طبخ کوتاه‌تری دارند، تغییر در زمان و شیوه صرف هر وعده غذا و کمرنگ شدن وعده صبحانه از جمله مواردی است که زندگی امروز به افراد جامعه تحمیل کرده و به نظر می‌رسد این موارد باید در برنامه‌های مخصوص آشپزی نیز مورد توجه قرار گیرد.

سیدمحمد سیدرضی، تهیه‌کننده برنامه به خانه برمی‌گردیم از آن دسته افرادی است که ضرورتی برای همسان شدن رسانه و سبک زندگی مردم قائل نیست.

وی در این باره توضیح داد: نگاه ما در برنامه به خانه برمی‌گردیم ضد سرعت است. چه کسی گفته اگر زندگی شتاب گرفته ما هم باید به این شتاب دامن بزنیم و مثلا نحوه پخت غذاهایی را آموزش بدهیم که مدت زمان کمتری را به خود اختصاص می‌دهند.

براساس اظهارات این تهیه‌کننده، آموزش برخی غذاها به معنی القای شتاب است و به ایجاد استرس و اضطراب درونی منجر می‌‌شود.

در دیگر برنامه‌های آشپزی، شتاب زندگی و تاثیر آن بر مدتی که به پخت غذا اختصاص داده می‌شود، مدنظر قرار گرفته است، اما دو نکته که یکی به ساختار و دیگری به محتوای این برنامه‌ها ارتباط دارد، سبب شده مخاطب به اندازه کافی از چنین برنامه‌هایی بهره نگیرد یا به عبارتی تاثیرگذاری چنین برنامه‌هایی کاهش یابد.

برنامه‌های آشپزی تلویزیون نیازمند همراهی و همکاری آشپزها و متخصصان تغذیه است که هم طبخ یک غذا را آموزش بدهند و هم ارزش‌های غذایی آن و نحوه استفاده از آنها برای موقعیت‌ها و افراد مختلف. این اتفاق تا حدی در برخی از برنامه‌ها به صورت مقطعی رخ داده است، اما در مجموع همواره دو بخش آموزش آشپزی و ارائه نظرات کارشناسان تغذیه به صورت مجزا به مخاطبان ارائه شده است.

بسیاری از تهیه‌کنندگان معتقدند دشواری‌های تولید برنامه و ایجاد هماهنگی بین سرآشپزها و کارشناسان تغذیه سبب می‌شود این اتفاق کمتر در تلویزیون رخ بدهد. از آنجا که جدی‌ترین برنامه‌های آموزش آشپزی در تلویزیون بخشی از برنامه‌های خانوادگی هستند و نه یک برنامه مستقل و جدی، تهیه‌کنندگان نمی‌توانند بودجه زیادی را به آن اختصاص بدهند و همین نکته سبب شده آموزش آشپزی در برخی برنامه‌های تلویزیونی به ساده‌ترین و در دسترس‌ترین شیوه‌ها در حال تولید باشد، اما به نظر می‌رسد بودجه و امکانات کافی نیز به اندازه نبود بودجه و امکانات به برنامه‌های آشپزی لطمه زده و مانع موفقیت این برنامه‌ها شده است. به عنوان نمونه برنامه‌هایی مانند بهونه که هفت سال در شبکه سه سابقه دارد و برنامه «آشپزی 3» این امکان را دارند که به صورت مشارکتی تولید شوند و متاسفانه این مشارکت بیش از هر چیز به تجهیز آشپزخانه‌ها، لوکس شدن فضاها و امکانات آشپزخانه ختم شده، نه نوآوری در شیوه و ساختار برنامه‌.

توقعات حامیان مالی سبب شده تولیدکنندگان از اصل برنامه که محتوای آن است دور مانده و نتوانند ایده‌های خلاقانه‌ای در آن ارائه کنند. البته به نظر می‌رسد در برنامه بهونه اتفاقات تازه‌ای در راه است. این برنامه پس از ماه مبارک رمضان با آموزش غذاهای ایرانی و بومی به کار خود ادامه خواهد داد که با توجه به پخت آنها در فضای استودیو و آشپزخانه‌‌ای بسیار شیک با امکانات قابل توجه، نمی‌توان پیش‌بینی درستی درباره تاثیر این آموزش‌ها داشت.

مهم‌ترین اتفاق خلاقانه‌ای که در ساختار برنامه‌های آشپزی شاهد بوده‌ایم به مسابقه دستپخت‌های خودمانی برمی‌گردد که به صورت غیرمستقیم و در فضایی جذاب به مخاطبان آموزش می‌داد و تا حدی برنامه‌های شبکه شما که پخت غذاهای بومی را در محله‌ها و مناطق مختلف کشور آموزش می‌دهد.

آموزش غذاهای ایرانی و غیرایرانی در آشپزخانه‌های استودیویی دیگر به یک ساختار قدیمی و غیرجذاب بدل شده و زمان بهره‌برداری بدیع و مناسب از این‌گونه جذاب فرارسیده است.

لزوم حضور متخصصان تغذیه در برنامه‌های آموزش آشپزی

آشپزی می‌تواند در قالب برنامه‌هایی متعدد و متنوع به مخاطبان ارائه شود و به واسطه ذات تلویزیون که از تصویر برخوردار است، ماهیت آموزشی پیدا کند. برنامه‌های مستند درباره آشپزی می‌توانند آموزشی باشند همین طور مسابقات و برنامه‌های گزارشی و حتی نمایشی.

آموزش چنانچه هدفمند و منسجم در مسیری پیش برود، بر افزایش آگاهی و بالطبع تغییر در سبک زندگی و فرهنگ مردم تاثیرات قابل توجه خواهد داشت. دکتر کورش جعفریان، دانشیار دانشگاه علوم پزشکی تهران و متخصص تغذیه در این باره گفت: افراد زیادی بیننده برنامه‌های تلویزیون هستند، خانم‌های خانه دار این برنامه‌ها را دنبال می‌کنند و از آنها تاثیر می‌گیرند. این تاثیرات از شیوه پخت غذا تا سبک اداره آشپزخانه را شامل می‌شود.

جعفریان که بر تاثیرگذاری برنامه‌های آشپزی تلویزیون تاکید دارد، برنامه‌های مرتبط با سلامت و تغذیه را نیازمند فیلترهای علمی می‌داند و تصریح می‌کند حتی برنامه‌هایی که پخت انواع غذاها را آموزش می‌دهند به حضور کارشناسان و متخصصان علم تغذیه نیاز دارند تا ضمن آموزش پخت غذا، اطلاعات و دانش لازم در این باره به مخاطب منتقل شود.

از نگاه دکتر جعفریان حضور کارشناسان و متخصصان علوم تغذیه باعث می‌شود علاوه بر انتخاب غذاهای مناسب، در شیوه پختی که به مردم آموزش داده می‌شود نیز مراقبت‌های لازم صورت بگیرد. وی تلفیق برنامه‌های آموزشی و بحث‌های کارشناسی با برنامه‌های آموزش آشپزی را یکی از راهکارهای موثر می‌داند و تاکید می‌کند: شورای عالی سلامت در سازمان صدا و سیما فعال است و وظایف مهمی بر دوش دارد. این شورا علاوه بر سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های متعدد می‌تواند بر انتخاب سرآشپزها و کارشناسان تغذیه در برنامه‌های آموزش آشپزی نیز نظارت داشته باشد تا بهترین‌ها برای حضور در تلویزیون انتخاب شوند.

دانش تخصصی، اطلاعات عمومی، آشنایی با ادبیات، گویش و تصویر و چهره مناسب رسانه از جمله مواردی است که از نظر دکتر جعفریان در انتخاب سرآشپزها و کارشناسان تغذیه اهمیت دارد. وی بر تاثیرپذیری متقابل این افراد و تلویزیون توضیح داد: باید مراقب بود میزان نفعی که این افراد از تلویزیون و حضور در رسانه ملی می‌برند بیشتر از چیزی نباشد که آنها به رسانه می‌دهند.

این کارشناس تغذیه در بخش دیگری از اظهاراتش از تاثیر غذاها بر سبک زندگی افراد گفت و بر تاثیر تلویزیون بر تغییر سبک زندگی و الگوی تغذیه مردم تاکید کرد. از نگاه این کارشناس اگر در یک برنامه آشپزی کارشناسان تغذیه و سرآشپزها در کنار هم به مردم آموزش بدهند و اطلاعات ضروری را در اختیارشان قرار بدهند به مرور زمینه برای تغذیه درست فراهم و پاسخ درستی به حساسیت‌های مردم درباره تغذیه داده می‌شود.

آذر مهاجر / گروه رادیو و تلویزیون


فلاسفه ایران



  • خودخواه ترین آدمیان ، آنانی هستند که چشمان خود را بر سرنوشت هم میهنانشان بسته اند . حکیم ارد بزرگ
  • شایسته نیست ، گفتاری را بر زبان جاری سازیم که به همبستگی کشور ، آسیب می رساند . حکیم ارد بزرگ
  • با ارزشترین روزهای زندگی یک مرد ، هنگام سربازی اوست . حکیم ارد بزرگ
  • سربازان ، تنها نگاهبان مردم امروز کشور خویش نیستند ، آنها دستاوردهای پیشینیان و سرمایه آیندگان را نیز پاس می دارند . حکیم ارد بزرگ
  • سرپرستانی که از ارزش سربازی می کاهند و پدر و مادرانی که پیشدار میهنداری فرزندان خویش می شوند ، هر دو به کشورشان پشت کرده اند . حکیم ارد بزرگ
  • میهن ، از آن همه مردم یک کشور است ، با هر رنگ، زبان و نژادی... حکیم ارد بزرگ
  •  مهمترین آرمان کشورهای جنوب خلیج فارس ، نابودی عظمت و اقتدار ایران است . حکیم ارد بزرگ
  •  کشورهای عربی جنوب ایران ، چه در هنگام جنگ و چه در هنگام صلح ، همواره با ایرانیان در حال جنگ و ستیز بوده اند . حکیم ارد بزرگ

http://sokhanan-bozorgan.pops.tv/t220-topic





رضا فیاضی، بازیگر، شاعر و داستان‌نویس از خودش می گوید
مفتون معنا و معرفت
چرا داریوش کاردان جایگزین علیرضا خمسه شد؟
«ماه‌ عسل» و داستان‌های چندلایه آدم‌هایش
چند خبر
حوادث سوریه نتیجه جنگ رسانه‌ای است
حکیم ارد بزرگ : زیبایی ، در مهربانی است .
حکیم ارد بزرگ : سفر ، نای روان است ، برای اندیشه و آرمان بزرگ فردا .
حکیم ارد بزرگ : آنکه در بیراهه گام بر می دارد ، آرمان خویش را گم کرده است .
اینترنت ، مهمترین ابزار پیشرفت همه جانبه یک سرزمین است . حکیم ارد بزرگ
سخنی از ارد بزرگ در مورد ...
سخنانی از ارد بزرگ درباره موارد مختلف
((در کوهستان ، ارزش دستان مهرآمیز آدمیان را ، براستی می توان فهمید)) حکیم ارد بزرگ
حکیم ارد بزرگ : تاوان بزرگی ، تنهاییست .
حکیم ارد بزرگ : بسیاری از جنگ ها ، بازتاب نا آگاهی است .
آی اسپورت : درباره عادل فردوسی پور
حکیم ارد بزرگ ، رسانه فرهنگ و اندیشه ایرانی
حکیم ارد بزرگ ، رسانه فرهنگ و اندیشه ایرانی
انجمن فیزیکدانان جوان ایران
جامعه مجازی ایرانیان گرافیک : سخنان دروغینی که به کوروش بزرگ ...
روزنامه پیام سمنان : سخن بزرگان
روزنامه اطلاعات ettelaat newspaper : سخنان بزرگان
روزنامه اطلاعات ettelaat newspaper : سخنان بزرگان
روزنامه اطلاعات ettelaat newspaper : سخنان بزرگان
جامعه مجازی ایما : [►] HosSeiN [■]
بار الها بال پروازم ببخش : سخنان پر رمز و راز حکیم ارد بزرگ
انجمن شعر پارسی : سخنان عارفانه ی حکیم ارد بزرگ
پورتال سیمرغ : حقیقتی باور نکردنی درمورد نامه چارلی چاپلین
وبسایت تنگ بلور به قلم مژگان شاه حسینی
انجمن تخصصی : جایگاه ادب از دیدگاه یک ریاضیدان
تارنگار فریاد خاموش : سخنان آموزنده از بزرگان و حکیمان جهان
روزنامه پیام سمنان - سرفصل : سخن بزرگان
سایت راسخون / تولید ملی / سال تولید ملی حمایت از کار و سرمایه...
روزنامه اطلاعات ettelaat newspaper : سخنان بزرگان
بازتاب اندیشه های حکیم ارد بزرگ
روزنامه اطلاعات ettelaat newspaper : سخنان بزرگان
روزنامه اطلاعات ettelaat newspaper : سخنان بزرگان
روزنامه پیام سمنان : سخن بزرگان
روزنامه اطلاعات ettelaat newspaper : سخنان بزرگان
روزنامه اطلاعات ettelaat newspaper : سخنان بزرگان
روزنامه اطلاعات ettelaat newspaper : سخنان بزرگان
روزنامه اطلاعات ettelaat newspaper : سخنان بزرگان
سایت نجباد دات کام (نجف آباد) : جایگاه زن
نشریه دانش آموزی مدرسه راهنمایی دانش ۲: درسی از ابومسلم خراسانی
روزنامه پیام سمنان : سخن بزرگان
ماھنامه دندانپزشکی قانون - شماره اول
سایت اطلاع رسانی معاونت اداری و مالی سازمان صدا وسیما
بازتاب اندیشه های حکیم ارد بزرگ
شریف پرس (دانشکاه صنعتی شریف) - سخن بزرگان
پایگاه اطلاع رسانی جام نیوز - کلیدواژه های مهم ویکی پدیا


مفتون معنا و معرفت

 مفتون معنا و معرفت

شعر آزاد ایران، پس از نیما یوشیج، همسو با دگرگونی شرایط اجتماعی میهن ما و گسترش فرهنگ و شعر و ادب اروپایی در میان دانش‌آموخته‌های جامعه ما، کم‌کم از نظریه‌ها و پیشنهادهای نیما، فاصله گرفت و یکپارچگی وزنی و ساختار زبانی خود را از دست داد و پیروان آن، در دو گروه مشخص در جامعه فرهنگی و مطبوعاتی ما به فعالیت پرداختند:
 

1- آنان که از شعر آزاد نیمایی پیروی کردند و بر رعایت موازین و معیارهای نیمایی ماندند: مهدی اخوان ثالث، نادر نادرپور، نصرت رحمانی، محمد شاهرودی، فروغ فرخزاد، حمید مصدق، فرخ تمیمی، محمدعلی سپانلو و ....

2- آنان که از شعر آزاد نیمایی گسستند و بر پایه باورهای خود که بیشتر از شعر و ادب غیرایرانی متاثر بود، شعری دیگر به وجود آوردند: یدالله رویایی، منوچهر آتشی، احمدرضا احمدی، مفتون امینی و... مفتون امینی در فرآیند این دگردیسی شعر آزاد، روش و شیوه خاص و متفاوتی را برگزید و توانست پس از تجربه های بسیار، شعرهایی را که از نظر موضوع، مضمون، طرح و درونمایه، متفاوت و از نظر زبان بیان و لحن، نزدیک به گفتار روزانه و متنوع باشند، بدون بهره گیری از عروض نیمایی، به وجود آورد و تا زمان اکنون ما، شاعری پیشکسوت و چهره ای برجسته در قلمرو شعر آزاد (سپید) روزگار ما، باقی بماند.

شعرهای مفتون امینی به گواه مجموعه هایی که منتشر کرده، شعرهایی آزاد و سپید، با صرف و نحوی خاص و آهنگ و آیینی نوین است که پرداختن به همه ویژگی های آن، مجالی دیگر می طلبد و ما اینجا، تنها به چند ویژگی اشاره می کنیم: «خفته بودم/ بادی نمی وزید ـ آبی نمی رفت ـ آتشی نمی سوخت/ بویی نمی رسید و صدایی برنمی خاست/ نه حسی بود و نه اندیشه ای/ نه زمانی بود و نه مکانی/ نه ذاتی بود و نه معنایی/ انگار که دیگر چیزی نمانده بود که من آن را دریابم/ مگر این که خواب دیدنی/ یا چپ و راست غلتیدنی نیمه بیدار/ هی!/ پس کجای این، بیهوده است اگر بگویم/ که رودها هر سحر/ با من راه می رفتند/ و آفتاب، هر صبح/ با من طلوع می کند...».

مفتون در این شعر که آن را «گویه پنج» نامیده، با لحنی ساده، صمیمی و روشن با ما سخن گفته و از یک تجربه فردی، یک نتیجه همگانی گرفته است؛ حقیقتی که هیچ چیز در این عالم، بیهوده آفریده نشده و همه چیز در پیوند با دیگر چیزهای شبکه حیات معنی می یابد. گویه های مفتون، همه معنی پذیر و خیال انگیز هستند: «باری/ یکی از این بازی ها به من الهام داد و چنین آموخت/ که حرف آخر رود/ حرف اول دریاست/ و نیز/ حرف اول تبر/ حرف آخر درخت است/ .../ حرف آخر پاییز/ حرف اول زمستان است.» شاعر با این گونه شگردهای زبانی، رفت و آمد فصل ها را در دایره ای که قسمت آدمی و اشیا است، بهانه قرار داده و به زیبایی از «لفظ» به ساحت «معنا» رسیده است: «و اینک در شکفتن ارغوان می گویم/ که آری/ زمان فرساینده یا شکننده است/ اما/ روی پیکر چیزها/ و نه گوهر آنها.»

این گونه است که بار معنایی شعرهای مفتون را بسیار زیاد و مضمون آنها را از ژرفایی فلسفی خاصی برخوردار می بینیم. شاعر خیلی راحت و بدون پیچیدگی که از خصیصه فن و آرایه آفرینی است، موضوعی را در شعرش، مطرح می کند و سپس در پایان، تمثیل وار، نتیجه گیری می کند: «باد/ می آید و خاک را می برد/ آب/ می آید و آتش را می برد/ سفر می آید و عشق را می برد/ پیری/ می آید و سفر را می برد/ اما/ سال ها یا سده ها بعد/ شعر/ برمی گردد و مرگ را می برد.»

خیال انگیزی شعر مفتون را باید در این گونه گویه های او، احساس کرد، گرچه بیشتر شعرهای مفتون امینی سپید است، اما، این شعر او، آهنگ و موسیقی نیمایی دل انگیزی دارد: «گاه با هلهله/ از دره یک کوه بلند/ می شتابد بر کف/ گاه با زمزمه از باغ و چمن می گذرد/ گاه، خاموش و گران می خزد از بستر یک دشت فراخ/ روز و شب در همه سال و همه حال/ راست می پوید و می کوبد تا دریا/ سر راهش اما/ تشنگی ها را می پرسد/ خستگی ها را می گیرد/ شستنی ها را می شوید/ می برد قایق را بی کمک از آتش و باد/ شعر ما کاش که آموخته بود/ دو سه رفتار از رود.»

عبدالحسین موحد / شاعر و پژوهشگر ادبیات


فلاسفه جهان



چه کسی «سفر بمباران» علی محمد مودب را ترجمه خواهد کرد؟
گریه در حال توسعه

«سفر بمباران» عنوان تازه‌ترین دفتر شعر علی محمد مودب شاعر انقلابی است که در نمایشگاه کتاب امسال از سوی انتشارات موسسه شهرستان ادب منتشر و عرضه شد.
 

مودب در این کتاب که قالب اشعارش سپید است، به دغدغه های انسانی که امروز در جوامع مدرن رو به فراموشی است اشاره کرده است. «سفر بمباران» در 89 صفحه عرضه شده است.

یک

به دوستی گفتم از شاعران بزرگ غیرایرانی هیچ خوانده‎ای؟ از شاعران بزرگ عرب و بعضا غیرعرب، فلانی و بهمانی و آن آقا و آن خانم و آن یکی...؟ گفت: بله. گفتم: حالا فرض کن این کتاب، ترجمه آخرین دفتر شعر یکی از آن شاعران است. فرض کن قبل از نمایشگاه کتاب امسال، مترجمش در گفت وگویی با یکی از روزنامه‎های اصلاح‎طلب خبر منتشر شدنش توسط یکی از نشرهای روشنفکری را داده است. گفتم چنین فرض کن و سپس شعرها را بخوان. آن گاه خواهی گفت این شاعر بزرگ غیرایرانی در این مجموعه‎اش به کمال رسیده است. چه در خیال، چه اندیشه و چه ساختار. خواهی گفت: این شاعر چه حرف‎های زیبایی دارد و چه زیبا حرف می‎زند. به آن دوست گفتم: اصلا فرض کن پس از سال‎ها مجموعه سیاسی‎ای از نزار قبانی پیدا شده ... یا نه، منظومه عاشقانه‎ای از محمود درویش!

اگر دوستم شعر ایرانی را خوب می‎شناخت، یا اگر شعرهای خوب ایرانی را می‎شناخت، مجبور نبودم این گونه با او سخن بگویم.

«صدای ما را بریده‎اند

صدای ما را در DVDها

در ورزشگاه‎های صد هزار نفری

در اتاق‎های CHAT، حبس کرده‎اند»

دو

شعر ایرانی هنوز که هنوز است، سر است. هنوز که هنوز است یگانه است. ولی نه همه شعرهای ایرانی. چنان که افتد و دانی، در ایران همه شعر می‎گویند. چه شاعر باشند، چه نه. جالب‎تر: همه شعر منتشر می‎کنند، چه شاعر باشند، چه نه. خیلی جالب‎تر: همه ـ به مدد تبلیغات و خودنمایی‎های رسانه‎ای ـ مورد توجه و اقبال قرار می‎گیرند، چه شاعر باشند، چه نه. لذا برای اهل تحقیق، مخاطبان حرفه‎ای ادبیات و دوستداران شعر ناب، یافتن و خواندن شعر خوب، دشوار و غنیمت است. آن‎هم شعری که جان داشته باشد، جهان داشته باشد، شعر امروز باشد، شعر زندگی باشد، شعر من مواجه با جهان مدرن امروز و ویژگی‎های خاصش باشد، نه شعری خنثی و طبق معمول و بی هویت... . صادق باشیم، ما الآن درمورد محتوا و معنای شعر وضع خوبی نداریم.

در مورد ساختار و زیبایی‎شناسی هم مخصوصا پس از پیدایش پدیده «شعر سپید» داریم دوباره به وضع خطرناک دوران پایانی سبک هندی باز می‎گردیم با همان «انبوه بی‎شمار شاعران»ش. همان وضع «همه شاعرند و هیچ کس شاعر نیست». همان وضع تزاحم و ترافیک ادعاها و مانیفست‎ها و در نتیجه گم شدن و به چشم نیامدن چشمه‎های زلال و حرکت‎های اصیل.

وضعی که بهترین شاعرش لب به اعتراض باز می‎کند که:

«چو پشت آینه، ستار تا به کی باشم؟

به کشوری که هنر غیر خودنمایی نیست

در اصفهان که به درد سخن رسد صائب؟

کنون که نبض‎شناس سخن‎شفایی نیست»

سه

یکی از دفاعیات روشنفکران از ترویج شعر سپید، مساله قابل ترجمه بودن و جهانی شدن آن است. اما وقت آن است که صادقانه از خود بپرسیم با آن همه تولید انبوه و پس از این همه سال، آیا شعر سپید توانسته تجربه‎ای جهانی داشته باشد؟ شعرهایی که در خود ایران هم توفیق چندانی نیافتند چگونه می‎خواستند نمایندگان ما در جهان باشند؟ حقیقت این است: هنوز که هنوز است جهان، ما را با حافظ و مولانا می‎شناسد، با خیام و نظامی و سعدی و عطار. آخرین شعرهایی هم که شاعران بزرگ جهان از ما خوانده‎ و پسندیده‎اند، تجربه‎های نیمایی شاعرانی چون فروغ فرخزاد بوده است. مساله این است که اولا شعر سپید، پرونده خیلی درخشانی نداشته است، ثانیا به خاطر همگانی شدن شعر در این عصر و این حوزه، حق صداهای متمایز و درخشانش، از کیومرث منشی‎زاده تا علی‎محمد مودب ادا نشده است. این اتاق آن قدر شلوغ است که نمی‎توانی شاعران خوب کشورت را در آن پیدا کنی و بخوبی بشناسی، چه رسد به این که بخواهی بخوبی بشناسانی.

چهار

بگذارید چند سطر از کتاب تازه علی‎محمد مؤدب بخوانم:

«آن گاه زمین لرزید

و شغال فیل‎پیکر، نعش‎ها را بو کشید

کشته‎ها را شمرد

هر جنازه‎ای یک رأی به حساب آمد

دموکراسی بدینسان بدون شلیک گلوله

یا انفجار بمب‎های تبلیغاتی، رأی آورد! ...»

پنج

امسال شکر خدا در همین نمایشگاهی که پشت سر گذاشتیم، کتاب نشرهای مربوط به شعر، همه دست پر آمده بودند. «شکر خدا» را به تعریض عرض می‎کنم! بجز نشرهای جدی، یک سری نشرهای تجاری و بازاری هم داریم که از فرط تولید، به تنهایی می‎توانند حوایج ادبی یک قاره را برعهده بگیرند! یعنی ناشرانی که فله‎ای و کیلوکیلو کتاب شعر منتشر می‎کنند و گاه حتی در آنها حق‎التالیف هم معکوس پرداخت می‎شود! حالا کتاب‎های آن «نشرهای جدی دست پُرآمده» را بگذارید روی تولید انبوه «ناشران تجاری شعر»، نتیجه می‎گیریم ما امسال خیلی خیلی کتاب شعر داریم! و این فقط برآیند امسال نمایشگاه است. کاری به سال‎های قبل نداریم. کاری به مکتوبات اینترنتی نداریم. کاری به انبوه شعرهای زرد روزنامه‎ای نداریم. فقط همین امسال آن قدر کتاب شعر داریم که نمی‎دانیم باید با آنها چه کار کنیم. که در بسیاری موارد می‎گرییم به حال مخاطبانشان.

در این حالت است که من «سفر بمباران» را عزیز می‎دارم و می‎گویم باید عزیزش بداریم. هرچند شعر سپید است و هرچند من مخالف حذف موسیقی از شعر باشم. با این همه شعر موزون و غیر موزون ضعیف امسال، به احترام زیبایی مجبورم چون خواجه نصیر «کلام مخیل» را بر «کلام موزن و مقفّی» ترجیح بدهم. ولو فقط امسال!

«سفر بمباران» به نظر من یکی از واضح‎ترین مصادیق «شعر مدرن» است و راوی انسان امروز. شعر صریح، زیبا و خلاق امروز. شعری که خیال دارد و خیال مدرن. شعری که حرف دارد و حرف امروز. شعری که خیلی‎ها در جستجویش، خسته از کلیشه‎های کهنه و خواب‎آور شعر کلاسیک و اداهای بی نمک و بی طراوت مدعیان روشنفکر شعر نو؛ به شعر ترجمه پناه برده بودند. این مخاطبان مظلوم فارسی‎زبان می‎دیدند فلان شاعر غیرایرانی چقدر راحت و صریح شعر اجتماعی می‎گوید و این صراحت و راحتی هم موجب نمی‎شود تا شعرش از زیبایی دور شود. افراط و تفریط در این زمینه در شعر بعضی از فارسی‎زبانان امروز بیداد می‎کند. شعرها یا اندیشه اجتماعی دارند و بعد هنریشان ضعیف است، یا تا حدی نظم و ظرافت دارند، اما هیچ حرفی از «امروز» برای گفتن ندارند. یا بیانیه‎های سیاسی شعاری و آشکار، یا کاردستی‎های تزئینی و بی‎بخار. در این حالت است که من سفر بمباران را دوست می‎دارم. چه این که این کتاب هم نمونه موفق شعر اجتماعی و سیاسی امروز است، هم سرشار از خلاقیت‎های ساختاری و زبانی و تصویری است. بعضی در بند «چه گفتن»اند و بعضی در بند «چگونه گفتن»، اما شاعر حقیقی گردنبندی با دو نگین به گردن شعر می‎آویزد.

شش

گرامی می‎دارم «سفر بمباران» را، بویژه با شعرهایی چون «آدم‎های مقطعه»، «گریه در حال توسعه»، «توبه»، شعر مربوط به «هائیتی»، شعر «در هندوستان جهان»، «اعترافات تکان‎دهنده» و....

به احترام «خیال»، «تصویر»، «طنز»، «عاطفه»، «اندیشه» و مهم تر از همه «حقیقت» و «صداقت».

«در رؤیای چیزی هستم

در رؤیای کسی که در شبکه‎ای خانم اشتون است

و در شبکه‎ای خلیفه‎ چندش داعش

در شبکه‎ای لیونل مسی است که بر دیوار حایل یادگاری می‎نویسد

و در شبکه ای باز خانم اشتون است

در اعتراضات مدنی مسلحانه در اوکراین!

کاش می‎شد لااقل با خود آنجلینا جولی مذاکره کرد!»

هفت

بجز این که همواره معتقد بوده‎ام جریان اصیل شعر فارسی و شعر ایرانی از شعر دیگر زبان‎ها و ملل غنی ‎تر و پیشرفته‎تر است، امروز معتقدم مجموعه‎ای مثل سفر بمباران نه‎تنها برای مخاطب فارسی‎زبان، بلکه برای مخاطب جهانی حرف‎های زیادی دارد. هم در ساختار هنری‎اش هم در سخنان و اندیشه‎هایش. حال آن که این شعرها با هدف مخاطب جهانی نوشته نشده‎اند و صادقانه روی سخن با مخاطب ایرانی دارند. «سفر بمباران» بشدت ایرانی است و چون ایرانی است می‎تواند جهانی باشد. بسیاری برای این که به زبان جهانی و شعر قابل ترجمه و مورد پسند عمومی برسند، مزورانه و تاجرانه سعی می‎کنند تا حرف‎های صلح کل، بی مرز و عام المنفعه‎ای که نباید به هیچ کس و هیچ‎جا بربخورد، بزنند. حرف‎هایی که بی هیچ پیشفرض و دانش و تاملی، قابل پذیرش باشد. حرف‎هایی که به هیچ جغرافیا و زمان و مکانی اختصاص نداشته باشد. حرف‎های بی طرف و بی حرف و سخنان خنثی و اخته. حال آن که رسیدن به زبان جهانی شعر، سخن گفتن از کلیات و بدیهیات نیست، زبان جهانی «صداقت» است. حال آن که بُرد با محمود درویش‎ها و پابلو نروداها و خوزه مارتی‎هاست که صادقانه راوی سرزمین و روزگار خود بودند، اما سرانجام جهانی و جاودانی شدند. چه این که اگرچه اموری چون «تاریخ» و «جغرافیا» و «زبان» مرز دارند، اموری چون «صداقت» و «شعر ناب» مرز ندارند.

هشت

بگذارید باز برایتان از «سفر بمباران» بخوانم:

«امروز ما در حال توسعه هستیم

قلب های کلنگی ما را

بیل های مکانیکی شخم زده اند

و میان آشپزخانه های Open و توالت های فرنگی

سرگردان شده ایم

امروز برای مقابله با ناوهای تمدن بر

به انواع گفتمان های وارداتی

و ترجمه های مختلف، از لویاتان Hobbes

تا پایان تاریخ Fokuyama

تا بُن دندان مسلح شده ایم

و می توانیم ساعت ها در قطارهای چینی مترو

درباره انتظار بشر از دین فَک بزنیم

امروز ما در حال توسعه هستیم

مردان Offline

دخترانMP3 و MP4

و کودکان پیامگیر

شبکه های متنوع قرآن و معارف

و مسابقه های همیشگی پیام کوتاه

C

D

DVD

LCD

LSD

LG

تا کره جنوبی هست

نیازی به نیم کره های مغزمان نداریم

و می توانیم با خیال راحت

پربیننده ترین های Google را جستجو کنیم

...

سرفه کن، برادر شیمیایی ام!

سرفه کن، طبقه دهم بیمارستان ساسان!

سرفه کن

چراکه صدای تو

تنها رسانه ماست!

حسن صنوبری / منتقد



حکیم ارد بزرگ از فلاسفه جهان ,  استاد حکیم ارد بزرگ فلاسفه جهان ,  حکیم بزرگ فلاسفه جهان , استاد ارد بزرگ از فلاسفه جهان ,  ارد حکیم از فلاسفه جهان ,  اردبزرگ از فلاسفه جهان ,  حکیم اردبزرگ از فلاسفه جهان ,  مجتبی شرکاء از فلاسفه جهان , حکیم استاد ارد بزرگ فلاسفه جهان , تفکر حکیم ارد بزرگ از فلاسفه جهان , درباره فلاسفه جهان , اسامی فلاسفه جهان , فهرست فلاسفه جهان , عکس فلاسفه جهان , تصویر فلاسفه جهان , اورود بزرگ از فلاسفه جهان ,  فلاسفه جهان چه کسانی هستند ,  فلاسفه جهان چگونه زندگی می کنند ,  فلاسفه جهان کجا هستند , بزرگترین فلاسفه جهان حکیم ارد بزرگ است , بالاترین فلاسفه جهان حکیم ارد بزرگ است , استاد حکمت و اندیشه حکیم ارد بزرگ از فلاسفه جهان ,  فلاسفه جهان به چه فکر می کنند ؟,  عکسهای فلاسفه جهان , تصویرهای فلاسفه جهان , تصاویر فلاسفه جهان ,  فلاسفه بزرگ جهان ,  فلاسفه و متفکران جهان , استاد ارد بزرگ فلاسفه جهان , استاد اندیشه حکیم ارد بزرگ از فلاسفه جهان

 به عشق کتاب خواندن، نگهبان شدم

شاید تا کنون با چنین نگهبان ساختمانی روبرو نشده اید، اما در این متن می توانید روایت نگهبانی را بخوانید که برای مطالعه بیشتر نگهبان شده و حالا صاحب یک کتابخانه عمومی خانگی است.
 

ساعت پنج بعد از ظهر است و از صبح تا حالا یکی دو جلسۀ خسته کننده داشته ام. حالا هم آمده ام دفتر که به جلسۀ سوم برسم. هنگام ورود به ساختمان به عادت مالوف روزانه سلامی به سمت نگهبان ساختمان که هر روز سرش پایین است و نمی دانم مشغول چه کاری است پرتاب می کنم. او هم مثل همیشه بلند پاسخ می دهد.

نگهبان های مراکز دولتی و غیردولتی همیشه برایم مایۀ افسوس بوده اند و هستند. احساس می کنم وقتشان را می گذرانند بی آن که حرفه ای بیاموزند و کار مثبتی انجام دهند.

این را بگذارید کنار بحث و جدل های که همیشه از زمان دانشگاه و بعد از آن اینجاوآنجا با آن ها داشته ام. در مجموع حس خوبی نسبت به این جماعت زحمت کش ندارم.

نگهبان ساختمان بعد از جواب سلام من، جملۀ کوتاهی می گوید که متوجه نمی شوم. یک لحظه توقف می کنم و از او می خواهم جمله اش را تکرار کند. می گوید من به تنهایی کلی سرانۀ مطالعۀ کشور را بالا برده ام. موضوع برایم جالب می شود.

با این حرفش چشمم می رود به سمت کتابی که جلوی رویش باز است. بی مقدمه می گوید مصاحبۀ شما را در تلویزیون دیدم. طرحتان موفق بود؟ همین طور که با کنجکاوی قدمی جلوتر می روم و جوابی سرسری به او می دهم، می پرسم چه کتابی می خوانی. می گوید کتابی است در مورد تربیت فرزند و همین جور که توضیح می دهد کتاب را می بندد تا جلدش را ببینم. کتاب «فرزندم این چنین باید بود» استاد اصغر طاهرزاده است.

کنجکاوی و تعجبم بیشتر می شود. می پرسم کتاب های آقای طاهرزاده را می خوانی؟! خوشحال پاسخ می دهد که بله، کتاب های خیلی خوبی است. بعد روی پا می ایستد و شروع می کند به توضیح دادن. حالا من سراپا گوش، خیره شده ام به علی اصغر. اسمش را بعدا می فهمم. می گوید من کتابخانه ای در خانه دارم و کتاب هایش را به دیگران کرایه می دهم. با تعجب می پرسم کرایه می دهی؟! کسی می گیرد کتاب ها را؟ می گوید بله استقبال خوبی هم می شود. اقوام و مغازه داران محل و دیگران مشتری هایم هستند. توضیح می دهد که هدفش از این کار اقتصادی نیست، بلکه به دلیل استهلاک کتاب ها بعد از چند بار خوانده شدن و برای جایگزینی آن ها مجبور است کمی پول بگیرد.

می گوید به شخصی کتاب رجبعلی خیاط را دادم و متحول شد و گفت تو باعث شدی من عرق خوری را کنار بگذارم! می گوید به او گفتم من کاری نکردم، من فقط به تو یک کتاب دادم! بین هر چند جمله اش با اشتیاق می گوید خیلی کار می شود کرد. این جمله را چندین بار تکرار می کند. تعجب و کنجکاوی ام کم کم دارد به شیفتگی تبدیل می شود. از من خیلی بعید است شیفتۀ نگهبان یک ساختمان دولتی شوم!

می گوید من این شغل را انتخاب کردم که فرصت کافی برای کتاب خواندن داشته باشم. اگر کارمند می شدم نمی توانستم کتاب بخوانم و اگر هم فرصتی داشتم از لحاظ شرعی درست نبود ولی الان چند ساعت در روز فرصت دارم برای مطالعه. ادامه می دهد که سوپرمارکت محلمان با خانمش سر دیدن ماهواره بحث دارد و به من می گوید علی آقا چه کار کنم که خانمم ماهواره نبیند. به او چند کتاب داده ام و خانمش هم کم کم دارد کتابخوان می شود.

می پرسم در مورد کتاب های که می خوانی می توانی چیزی هم بنویسی؟ توضیح می دهد که خودم گاهی مطالبی این طرف و آن طرف می نویسم. می پرد داخل اتاقک نگهبانی و چند لحظه بعد با یک نشریۀ خیمه به دست بیرون می آید. نشریه را ورق می زند تا برسد به مطلب خودش. همین جور که ورق می زند توضیح می دهد که من به سبک خودم می نویسم که متاثر از شهید آوینی است!

باز هم با تعجب می پرسم کتاب های آوینی را خوانده ای؟! با اطمینان و صلابت پاسخ می دهد بله. غرور لعنتی ام اجازه نمی دهد خیلی شیفتگی خودم را در مقابل حرف هایش نشان دهم. فقط گاه گاهی سری تکان می دهم و آفرینی حواله اش می کنم.

حالا حس حسرتی آمیخته با غبطه نسبت به علی پیدا کرده ام. به کار و زندگی سادۀ علی و بی ادعایی اش غبطه می خورم. حالا می فهمم جوان آرامی که هر روز در حالی که سرش پایین است و نشسته پشت میز تریبون طورِ مقابل اتاقک نگهبانی و من از کنارش رد می شوم، مرد خودساخته ای است که تمام تلاشش را می کند تا با کارهای به ظاهر کوچک بر روی اطرافیانش اثرگذار باشد، بی هیچ ادعا و بودجه ای!

همین طور که می روم بالا می پرسم من زنده ام را خوانده ای؟ جوابش منفی است، ولی شروع می کند در مورد کتاب و ویژگی هایش از من پرسیدن. داخل دفتر که می آیم از فرشاد می خواهم یک جلد من زنده ام به او بدهد.

ساعت تقریبا هشت بعد از ظهر است که جلسه ام تمام شده و من خسته و کوفته و با ذهنی درگیر دارم ساختمان را ترک می کنم. به اتاقک نگهبانی که می رسم کمی این پاوآن پا می کنم که علی خودش را پرتاب می کند بیرون.

کلی تشکر می کند بابت کتاب. می گویم وقتی خواندی نظرت را به من بگو. با اشتیاق جواب مثبت می دهد. بعد کمی مکث می کند و می گوید البته به این زودی بعید است. ماه رمضان را گذاشته ام برای قرآن و دعا. ان شاءالله بعد از ماه مبارک.

می روم به سمت خانه، در حالی که سخت به علی غبطه می خورم.(مهر)


فلاسفه ایران


 لذت خوردن یک پرتقال شیرین

هر چند این کتاب فلسفه نیست، اما داستانش مانند دیگر نوشته‌های یوستین گاردر لبریز از مفاهیم فلسفی است که به زبان ساده و در قالب یک روایت داستانی خطی و عاری از پیچیدگی بیان شده است. دختر پرتقالی در قالب یک داستان پرکشش، معماگونه و زیبا ما را با مفاهیم مهم از جمله مرگ، زندگی، آغاز و انجام بشر و ... آشنا می‌کند و در عین حال به واکاوی مسائل فلسفی زندگی نیز می‌پردازد.
 

همان طور که از نام کتاب پیداست، طبعا باید با دختر پرتقالی طرف باشیم، دختری که نویسنده اتفاقی مربوط به او یا زندگی اش را برای روایت انتخاب کرده باشد. اما وقتی شروع به خواندن کتاب می کنیم هیچ خبری از دختر پرتقالی نیست، بلکه با پسری روبه رو هستیم که نقش راوی داستان را داشته و شروع می کند به تعریف کردن قصه زندگی اش. پسری که با مادر، ناپدری و خواهر 18 ماهه اش زندگی می کند و در خانه شان ردی برای یافتن دختر پرتقالی وجود ندارد. نویسنده هر چند مخاطب را به دنبال خود می کشاند تا ببیند دختر پرتقالی چه کسی است و کجاست، اما خیلی هم او را معطل نمی گذارد و بعد از چند صفحه توضیح، ما را به مسیر یافتن دختر پرتقالی مرموز می کشاند.

جورج رد پسر 15 ساله راوی کتاب، پدرش را از دست داده است. او فقط سه سال و نیم داشته که پدرش براثریک بیماری حاد می میرد و او حالا فقط عکس ها و فیلم هایی از آن روزها دارد که پدر را نشانش می دهد؛ پدری که چهره اش در عکس ها مدام لاغرتر و بیمارتر می شود و بالاخره می میرد. درست در 15 سالگی اش دستنوشته ای در کالسکه دوران بچگی اش پیدا می شود. دستنوشته ای که نامه بلند پدر برای پسرش است. نامه ای که پدر هم در آن پس از بیان توضیحاتی، چندان ما را معطل نمی گذارد و به اولین برخوردش با دختر پرتقالی می پردازد. دختری که او را در قطار شهری می بیند، ابتدا دختر زل می زند به پدر جورج و نگاهشان در هم گره می خورد.

آشنایی با مادر

دختر پرتقالی مرموز خیلی زود برای پدر جورج تبدیل به عشقی گریزان و دیریاب می شود، دختری که هر چه بیشتر در پی اش می گردد کمتر پیدایش می کند. هر بار هم که او را می یابد و تعقیب می کند او وارد یک میوه فروشی می شود و با دقت زیادی پرتقال هایی را انتخاب کرده و می خرد تا با خود به خانه ببرد.

این اتفاق بارها رخ می دهد تا بالاخره پدر جورج دختر پرتقالی را به دست می آورد. کمی که فکر می کند می بیند دختر پرتقالی همبازی دوران کودکی اش است؛ همان کسی که روزهای زیادی در پارک با هم بازی و فکر می کرده اند، دو تا سنجاب کوچک هستند. حالا دیگر پرده از همه رازها برداشته می شود و او می بیند هیچ چیز پیچیده و معماگونه نبوده بلکه او با شیوه نگاهش به مسائل و شیطنت های دختر پرتقالی واقعیت های اطرافش را به شکلی دیگر می دیده است. انگار که آدم ها وقتی عاشق می شوند و معشوق را نمی یابند بیشتر و بیشتر درباره اش خیالپردازی کرده و به ماجرا پر و بال غیر واقعی می دهند. خلاصه که آنها با هم ازدواج می کنند و جورج متولد می شود. پدر بهترین شیوه را برای روایت آشنایی پر فراز و فرودش با مادر جورج انتخاب می کند و پسر را که حالا گه گاه به خاطر ازدواج مجدد مادر سرسختی هایی را هم با او دارد. از طرف دیگر هم به ما نشان می دهد ذهن ما در برخی موقعیت های زندگی چگونه مسائل ساده را پیچیده می کند و از واقعیت های ساده و واضح اطرافمان ماجرایی پیچیده می سازد.

پدر علاوه بر تعریف این داستان برای پسرش در جاهای مختلف از ستارگان و تلسکوپ هابل هم حرف می زند. از خاطرات فضابازی هایشان در تراس خانه در روزهای کودکی جورج حرف می زند و در ورای همه این موارد می خواهد یک پیام را به پسرش منتقل کند:

فکرش را بکن، میلیاردها سال پیش زمانی که همه چیز پدید آمده تو در جایی در آستانه این افسانه بوده ای و حق انتخاب داشتی، می توانستی یک بار برای زندگی در این سیاره به دنیا بیایی اما... . نمی دانستی چه وقت به دنیا می آیی و چه مدتی می توانی در آن بمانی؛ البته فقط درباره کمی و کوتاهی این سال ها آگاهی یافته بودی و فقط همین را می دانستی که اگر ورود به این دنیا را انتخاب کنی زمانی متولد می شوی که موقع آن رسیده باشد و پس از گذشت زمان ناچاری زمان و هر آنچه را که در آن است دوباره ترک کنی.

او بالاخره موفق می شود پسرش را به این نتیجه برساند: لحظه کوتاه زندگی ام در این دنیا در مقایسه با زمان بسیار طولانی گذشته و آینده، بسیار ناچیز است... از پدرم اندوه عمیقی را به ارث برده ام، اندوهی ناشی از این واقعیت که روزی دنیا را ترک می کنم. آموختم که به شبی مثل امشب فکر کنم که دیگر زنده نخواهم بود.

و همچنین با خود می گوید: اگر جواب منفی به زندگی می دادم، یعنی این که هیچ گاه به آسمان نگاه نمی کردم. خورشید! هیچ گاه پایم را در جزیره داغ تونزبرگ (محل زندگی اش در نروژ) نمی گذاشتم و هرگز تجربه شیرجه در آب سرد را نداشتم... برای یک لحظه مفهوم نیستی را درک کردم... معده ام درهم می پیچد و بسیار خشمگینم. وقتی به این می اندیشم که روزی باید بروم و از اینجا دور بمانم، آن هم برای همیشه، بی نهایت خشمگین می شوم. حس می کنم یک شوخی ناجور در میان است. زیرا اول، کسی می آید و می گوید: بفرما ! دنیا مال توست و بعد می آیند که آن را از تو بگیرند... با این همه، من در مرز میان بودن و نبودن، زندگی را انتخاب می کنم و گوشه کوچکی از خیر و نیکی را برمی گزینم که سزاوار آن هستم.

او در پایان این جدال ها تصمیم می گیرد بپذیرد خدایی بالای سر همه ماست و ما در این فرصت کوتاهی که برای زیستن داریم باید خیر را پیش بگیریم و تسلیم شرها و شرارت هایی که روی زمین وجود دارد، نشویم.

زندگی در کتاب دختر پرتقالی شیرین است. همه چیز مثل انتخاب و خوردن یک پرتقال تازه شیرین است و نویسنده قصد دارد بیش از هر چیز به ما بفهماند زندگی فرصت کوتاهی است اندازه نگاه کردن به درختان پرتقال، درست به اندازه این که پرتقال تازه ای را انتخاب کرده و با لذت نوش جان کنیم.

دختر پرتقالی نوشته یوستین گاردر با ترجمه مهوش خرمی پور از سوی کتابسرای تندیس روانه بازار کتاب شده است.

درباره نویسنده

یوستین گاردر نویسنده مشهور نروژی و معلم فلسفه است. او رمان نویس و خالق داستان های کوتاه است که بیشتر دارای اطلاعات فلسفی بوده و در رشته های الهیات و ادبیات در دانشگاه اسلو تحصیل کرده است. هر چند سابقه تدریس در دبیرستان ها را هم به مدت طولانی درکارنامه خود دارد، اما بیشترین زمان عمرش را صرف نوشتن کرده است و اکنون هم به عنوان نویسنده آزاد تنها در همین عرصه فعالیت دارد. عمده شهرت او به خاطر نگارش کتاب آموزش فلسفه در قالب داستان با عنوان «دنیای سوفی» است. این کتاب سال 1991 منتشر و با گذر مدت زمان کوتاهی به 50 زبان دنیا ترجمه شد.

این کتاب در ایران هم با ترجمه حسن کامشاد و از سوی نشر هرمس سال 1374 منتشر شده و توجه مخاطبان زیادی را به خود جلب کرد و از روی کتاب دنیای سوفی فیلمی هم به همین نام ساخته شده است. او سال ۱۹۹۷ همراه همسرش سیری دانویگ جایزه سوفی را بنیان نهاد؛ این جایزه که نامش را از رمان دنیای سوفی گرفته، جایزه بین المللی برای پاسداشت حامیان طبیعت و توسعه، جایزه ای به مبلغ ۷۷هزار پوند است.

گاردر در مقاله ای در روزنامه نروژی آفتن پوستن در اوایل اوت 2006 میلادی سیاست های دولت اسرائیل و نیز برخی سویه های یهودیت را به پرسش کشید. این مقاله در پاسخ به جنگ اسرائیل در سال ۲۰۰۶ میلادی انتشار یافت. گاردر خواهان به رسمیت شناخته نشدن حکومت اسرائیل در شکل کنونی اش شد. هر چند این موضوع تبعاتی را هم برای او داشت اما او پای نظرش ایستاد.

قصر قورباغه ها، راز فال ورق، دنیای سوفی، راز تولد، درون یک آیینه درون یک معما، کتابخانه جادویی بیبی بوکنز، زندگی کوتاه است، سلام کسی اینجا نیست، مایا، مرد داستان فروش و شاه مات از جمله آثار گاردر است.

زینب مرتضایی فرد/ گروه فرهنگ و هنر

فلاسفه ایران

وزیر ارشاد خبر داد:
رشد 9 برابری انتشار کتاب

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: 72 هزار عنوان کتاب پارسال در کشور به چاپ رسید که این رقم در سال 92 هشت هزار عنوان بود.
 

علی جنتی روز یکشنبه در جمع اصحاب فرهنگ و هنر استان یزد با بیان اینکه بخش عمده ای از این کتاب ها چاپ اول بود، افزود: مسئولیت وزارت ارشاد را در حالی پذیرفتم که در حوزه چاپ و نشر کتاب مشکلات زیادی وجود داشت و بسیاری از نویسندگان و ناشران از کتاب فاصله گرفته بودند.

وی افزود: بخاطر خرده گیری های نابجا بسیاری از آثار نویسندگان و مولفان به چاپ نمی رسید که همین امر ناامیدی را در میان آنان ایجاد کرده بود.

وزیر ارشاد یادآور شد: ما شرایطی بوجود آوردیم که نویسندگان بتوانند نظرات و دیدگاه های خود را منتشر کنند و البته از انتشار برخی آثار که موجب تفرقه میان مذاهب می شد جلوگیری کردیم.

وی اظهار کرد: اکنون بسیاری از ناشران و تولیدکنندگان کتاب از وضعیت موجود اظهار رضایت می کنند.

جنتی گفت: زمانی که کار را در وزارت ارشاد آغاز کردیم خانه سینما بسته شده بود و بسیاری از اهالی سینما از فعالیت هنری فاصله گرفته بودند که مشابه این وضعیت در بسیاری از حوزه های هنری وجود داشت اما خانه سینما گشایش یافت و فیلم سازان به فعالیت خود بازگشتند.

وی با بیان اینکه صدور مجوز موسسات فرهنگی و هنری و بخش مطبوعات به کندی پیش می رفت، افزود: در این حوزه هم قدم های خوبی برداشته شد و مجوز ها در کمترین زمان ممکن صادر می شود.

وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی با اشاره به اینکه تلاش دولت بر این بوده که امید و انگیزه در میان اصحاب فرهنگ ایجاد کند، گفت: تمام فعالیت های ما در چارچوب قانون بوده و یک قدم از قانون فراتر نرفته ایم.

وی برون سپاری بخشی از فعالیت ها به بخش خصوصی و تمرکززدایی فعالیت های فرهنگی را از سیاست های وزارت ارشاد بیان کرد و یادآور شد: بسیاری از فعالیت ها که در تهران متمرکز بوده بتدریج به استانها واگذار می شود.

جنتی عدالت فرهنگی را از رویکردهای مهم این وزارتخانه اعلام کرد و گفت: هرجا محرومیت بیشتری است باید اعتبارات بیشتری به آن اختصاص یابد و بیشترین اعتبارات باید به سمت مناطق محروم سوق یابد.

وی افزود: پرداخت یارانه به مطبوعات براساس محتوا، نوع کاغذ، تیراژ و منطقه ای که در آن واقع شده پرداخت می شود.

وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی با بیان اینکه به سمت دولت الکترونیک در حرکت هستیم، گفت: مراجعه حضوری متقاضیان برای احذ مجوز و دیگر فعالیت ها به ادارات تابعه این وزارتخانه به حد صفر رسیده است.

وی افزود: مجموعه ای از اصحاب فرهنگ و هنر در کشور ما دچار مشکلات معیشتی هستند که برای این منظور صندوق حمایت از نویسندگان و روزنامه نگاران تاسیس شد که 50 میلیارد تومان به سازمان تامین اجتماعی و دیگر دستگاه ها بدهی داشت ولی اکنون در حال احیای آن هستیم.

جنتی اظهار کرد: به دلیل بدهی این صندوق نتوانستیم افراد زیادی را که در نوبت عضویت این صندوق هستند بپذیریم که امیدواریم بتوانیم از هنرمندان و نویسندگان بطور جدی حمایت کنیم.

وزیر فرهنگ و ارشاد افزود: بحث اقتصاد خلاق مورد توجه رییس جمهور و اعضای هیات دولت قرار گرفته و بزودی شورای اقتصاد و فرهنگ در کشور تشکیل می شود.

وی حمایت از انجمن ها را از سیاست های این وزارتخانه دانست و گفت: آماده حمایت از طرح ها و برنامه های این انجمن ها هستیم.

جنتی افزود: دولت گذشته، چند هزار پروژه نیمه تمام به ارث گذاشته که اگر بخواهیم همه اعتبارات را صرف این پروژه ها کنیم به نتیجه نمی رسیم و اکنون ما روی پروژه هایی که بالای 80 درصد پیشرفت دارند کار می کنیم.

وزیر ارشاد از برگزاری جشنواره ملی و بین المللی در هر استان بر اساس مزیت نسبی آن استان بطور سالانه خبر داد.

موسیقی مورد توجه وزارت ارشاد است

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: تمام تلاش ما این است که موسیقی را مورد توجه قرار دهیم و چون این بخش با برخی حساسیت ها روبرو است باید به این حساسیت ها توجه داشته باشیم.

وی با اشاره به اینکه ما مجوز تولید موسیقی مذهبی را می دهیم، افزود: اشعار و آهنگ ها کنترل و سپس مجوز آن صادر می شود.

جنتی گفت: مشکل ما در پخش کنسرت نیست برخی اوقات خطاهایی رخ می دهد بر خلاف تعهداتی که دارند و سعی می کنند تماشاگران را تحریک کنند و گاهی وقت ها هم تماشاگران با ظاهری نامناسب در کنسرت ها حاضر می شوند.

وزیر ارشاد اصل موسیقی را ابزاری هنری دانست و افزود: ما نمی توانیم دور این هنر را خط بکشیم.

وی با اشاره به بیمه خبرنگاران گفت: از نظر قانون مطبوعات، نشریات موظف به بیمه خبرنگاران خود هستند و وزارت ارشاد کل هزینه بیمه آنها را پرداخت می کند.

جنتی به کمبود اعتبارات این وزارتخانه برای خرید کتاب از ناشران اشاره کرد و گفت: امکانات ما در این زمینه محدود است.

وزیر ارشاد افزود: همچنین توجه ویژه به موسسات قرآنی داریم و از آنها حمایت می کنیم و مسئله بیمه آنها هم در حال حل شدن است.

در این مراسم اصحاب فرهنگ و هنر یزد مسائل و مشکلات خود را با وزیر ارشاد در میان گذاشتند و از حسن دانش، قاری برجسته و بین المللی این استان هم تجلیل شد.(ایرنا)


فلاسفه ایران
«فانوس خیال» رادیو برای کتاب و کتابخوان
تاریخ انتشار : دوشنبه 25 خرداد 1394 ساعت 03:00 | شماره خبر : 1980611566549740872 تعداد بازدید: 52

    پ
    پ

برای ترویج کتاب و کتابخوانی برنامه‌هایی نیاز داریم که واجد جذابیت‌های رسانه‌ای باشد تا مخاطب با دیدن و شنیدن این نوع برنامه‌ها تصویر مطلوبی از کتاب و کتابخوانی برایش ترسیم شود.

استفاده از شیوه‌های غیرمستقیم بویژه در آثار نمایشی رادیو و تلویزیون یکی از بهترین شیوه‌ها برای تبلیغ کتابخوانی است. مثلا رمان‌های ایرانی و خارجی در قالب نمایش‌های رادیویی تنظیم و پخش می‌شوند. سازندگان برخی برنامه‌های رادیویی هم از روش‌های مستقیم استفاده می‌کنند و گوینده و کارشناس برنامه با ارائه توضیحات مختصر، اما جذاب و کاربردی شنوندگان را علاقه‌مند به خرید و مطالعه کتاب می‌کنند.

در دوره‌ای که مردم بیشتر اوقات خود را با ابزارهای جدید و نرم‌افزارهای موبایلی پر می‌کنند و وقت کمی برای مطالعه اختصاص می‌دهند، صدا و سیما و بخصوص رادیو که رسانه‌ای همراه و در دسترس است، می‌تواند نقش موثری در تشویق مردم به مطالعه و کتابخوانی داشته باشد. شبکه‌های مختلف رادیو بنا به رویکرد و تعریفی که دارند، آثار مختلفی با موضوع کتاب و مطالعه را به شنوندگان ارائه می‌کنند.

آشنایی مخاطب با ادبیات

ایوب آقاخانی در حوزه‌های نویسندگی، کارگردانی، تهیه‌کنندگی و بازیگری برنامه‌های متعددی را برای رادیو تولید کرده است. او این روزها برنامه فانوس خیال را روی آنتن رادیو نمایش دارد که برنامه‌ای شبانه است و به خوانش داستان‌های معروف و موثر ادبیات جهان اختصاص دارد.

آقاخانی در مقام طراح و گوینده برنامه رادیویی فانوس خیال در این برنامه ادبیات معاصر جهان را براساس ژانر دسته‌بندی کرده و بیشتر سراغ ژانرهایی رفته که برای مردم جذابیت دارد؛ ژانرهایی مانند پلیسی و جنایی که به دلیل راز و رمزی که دارند مخاطب را با خود همراه می‌کنند.

وی درباره انتخاب داستان‌هایی که در برنامه فانوس خیال خوانده می‌شود به جام‌جم توضیح داد: به نظر من مخاطب بهتر است با همه گونه‌های حوزه ادبیات آشنا شود، به همین دلیل در برنامه فانوس خیال تلاش می‌کنیم مروری داشته باشیم بر همه گونه‌هایی که نویسندگان در رمان‌ها و داستان‌ها به آنها می‌پردازند.

در برنامه فانوس خیال در کنار ملاحظات ژانری ضرورت‌های تقویمی را هم مدنظر قرار می‌دهیم به عنوان مثال ماه رمضان و شب‌های قدر را پیش‌رو داریم. بنابراین در این ایام نمی‌توانیم براساس ژانر تعیین شده به ادبیات جهان بپردازیم. به همین دلیل در مناسبت‌های مذهبی، آثار ادبی ایران را مرور می‌کنیم.

این طراح و سردبیر در پاسخ به این سوال که چرا در این برنامه کمتر به سراغ ادبیات ایرانی رفته و بیشتر آثار ادبی جهان بررسی می‌شود، توضیح می‌دهد: در دیگر برنامه‌های رادیویی آثار نویسندگان ایرانی معرفی و بررسی می‌شود ، اما در یک دهه اخیر کمتر برنامه رادیویی با موضوع ادبیات خارجی پخش شده است.

آقاخانی تلاش کرده با نوآوری در این برنامه گامی فراتر به نفع رادیو بردارد، به این معنا که با افزایش طول خوانش اثر، فصل مشترکی میان رمان‌خوانی و نمایش رادیویی ایجاد کرده تا ذهن مخاطبان را به تخیل‌پردازی وادارد و آنها را تشویق به تصویرسازی از آنچه‌ می‌شنوند، کند.

به گفته این سردبیر، با وجود آن‌که زمان زیادی از پخش برنامه فانوس خیال نمی‌گذرد، اما در این زمان کم مخاطب زیادی پیدا کرده و بازخوردهای مثبت بسیاری از سوی شنوندگان داشته است.

آقاخانی تاکید می‌کند رسالت برنامه فانوس خیال افزایش رشد میزان کتابخوانی در مخاطبان و آشنایی و آگاهی آنها به ادبیات جهان است.

پرکردن خلأهای آگاهی مردم

وی در پاسخ به این پرسش که با توجه به تعدد نویسندگان جهان و آثار آنها چه ملاک‌هایی برای انتخاب آثار دارید، می‌گوید: اولین معیار اطلاعات و سلیقه خودم است که طراح و گوینده برنامه هستم و با ادبیات جهان آشنایی لازم را دارم. دومین معیار ضرورت‌های آشنا کردن مخاطبان با موضوعاتی است که کمتر با آن آشنا هستند؛ به این معنا که وقتی صحبت از آثار ادبی جنایی می‌کنیم به جای مرور آثار آگاتا کریستی که اولین گزینه‌ای است در این باره به ذهن مخاطب خطور می‌کند به پاتریشیا های‌اسمیت می‌پردازیم که بانوی جنایی‌نویسی‌ است که در ادبیات آمریکا و سینما خیلی تاثیرگذار بود. در واقع در این برنامه به آثار نویسندگانی می‌پردازیم که مردم کمتر آنها را می‌شناسند.

به نظر آقاخانی هدف تولید برنامه فانوس خیال پر کردن خلأهای آگاهی مردم است. او بر این باور است که طراح یک برنامه و سلیقه او نباید نادیده گرفته شود. فانوس خیال برنامه‌ای است که آقاخانی برای رادیو تولید می‌کند بنابراین باید سلیقه و نظر او هم در برنامه اعمال شود.

آقاخانی امیدوار است مخاطبان این برنامه مثل برنامه‌های دیگری که او برای رادیو تولید کرده با فانوس خیال نیز همراه شوند، چون او تلاش می‌کند کتاب‌های جذاب دنیا را به بهترین شکل شنیداری به شنوندگان ارائه بدهد تا مخاطبان را به کتابخوانی علاقمند کند.

سلیقه‌ها درباره کتاب متفاوت است

علی آقاغفار همدانی، روزنامه‌نگار، پژوهشگر و نویسنده کتاب‌هایی همچون راز باغ انار، قاب آبی و برنده در ارزیابی برنامه‌های رادیو با محوریت کتاب به جام‌جم می‌گوید: همه دست‌اندرکاران امور فرهنگی چه خصوصی، دولتی و کسانی که دغدغه فرهنگ و مطالعه دارند هر یک روشی برای ترویج کتابخوانی و افزایش مطالعه در میان مردم پیشنهاد می‌کنند. صدا و سیما هم برنامه‌هایی در این باره پخش می‌کند، اما مشکل اصلی به نظرم این است که اعتماد صددرصدی به این برنامه‌ها نزد مخاطبان به وجود نمی‌آید. از آنجا که قشرهای مختلف جامعه بیننده و شنونده برنامه‌های رسانه ملی هستند به همین دلیل هر کدام نگاه‌ متفاوت به کتاب‌های معرفی شده دارند.

به نظر این پژوهشگر، شبکه‌های رادیویی در معرفی کتاب‌ها نگاه ویژه‌ای دارند و همین دیدگاه باعث شده تا مخاطب احساس کند نگاه رسانه در این زمینه خاص است.

وی معتقد است در کنار معرفی کتاب‌های ارزشی و مذهبی که لازم و مفید است، باید کتاب‌های دیگر هم مورد توجه قرار بگیرد. علاوه بر آن بهتر است در کنار این کتاب‌ها، آثار مکتوب در زمینه شعر، داستان و... هم معرفی شود، ولی نباید همیشه این معرفی به نویسندگان و ناشران خاص اختصاص داشته باشد چون مخاطب فکر می‌کند محدوده کتاب فقط همین نویسندگان و ناشران هستند. البته منظورم این نیست که هر کتابی معرفی شود، بلکه نظرم معرفی کتاب‌هایی که حداقل ارزش یک بار خواندن را دارد.

آقاغفار همدانی می‌گوید: وقتی برنامه‌های کتاب‌محور تاثیرگذار خواهد بود که کتاب‌ها در این برنامه‌ها به شکل حرفه‌ای معرفی شود. ما در این زمینه ضعف داریم. در حالی که باید مجری و کارشناس برنامه حداقل 60 درصد کتاب را بخوانند، نه این‌که فقط شناسنامه ابتدایی کتاب را مطالعه کنند و درباره کلیات حرف بزنند. این روش باعث می‌شود مخاطب انگیزه‌ای برای گوش دادن به برنامه یا مطالعه کتاب پیدا نکند. بنابراین باید نگاه برنامه‌سازان به معرفی کتاب حرفه‌ای و همراه با نوآوری باشد. اگر از این روش استفاده کنیم در درازمدت جواب می‌دهد.

برای افزایش سرانه مطالعه در جامعه باید سعی کنیم در مردم نیاز به مطالعه ایجاد کنیم. وقتی مردم به کتاب احساس نیاز نکنند، مسلما برای خرید و مطالعه آن هم اقدامی نمی‌کنند. مطالعه کتاب مثل مطالعه کتاب‌های درسی نیست که اجباری باشد. ما برای مطالعه حق انتخاب داریم پس نباید به مخاطب رادیو فقط تعدادی کتاب‌ خاص را معرفی کنیم. اگر چنین کنیم مثل این است که در یک هفته هر روز در سه وعده غذایی به شما خوراکی را بدهند که به آن علاقه‌مند هستید، اما بعد از یک هفته حتما از آن دلزده می‌شوید.همین اتفاق هم درباره کتاب می‌تواند رخ دهد. اگر کتاب‌های مختلف به مخاطب برنامه‌‌های رادیو و تلویزیون معرفی نشود آنها بعد از مدتی از این برنامه‌ها دلزده می‌شوند و دیگر به آنها اعتماد نمی‌کنند.

هنر رسانه این است که برنامه‌هایش همانند ویترین یک کتابفروشی باشد که شامل کتاب‌های متنوع است و به مخاطب حق انتخاب می‌دهد. باید تلاش کنیم اعتماد متقابل بین رسانه و مخاطب ایجاد شود.

به نظر آقا غفارهمدانی تا زمانی که مخاطب احساس نیاز نکند به سمت مطالعه نمی‌رود. امروزه کتاب رقبایی همچون اینترنت، تلویزیون، رادیو، شبکه‌های اجتماعی و ... دارد و رسانه‌های صوتی و تصویری باید با هنرمندی این نیاز را در میان مردم ترویج کنند. رمان و شعر نسبت به کتاب‌های دیگر مخاطب بیشتر دارد، چون به نوعی زنگ تفریح و نگاه متفاوت محسوب می‌شود.

وی می‌گوید: بعد از انقلاب مقابل دانشگاه تهران پاتوق بحث و گفت‌وگو میان جوانان دانشجو و جوانان عادی بود و برخی هم تماشاگر این مباحث بودند. نتیجه این گفت‌وگوها این بود که عده‌ای متوجه می‌شدند که اطلاعات و آگاهی خیلی کمی نسبت به مسائل دارند به همین دلیل عطش دانستن در آنها ایجاد می‌شد و آنها به خرید و مطالعه کتاب ترغیب می‌شدند. اما اکنون چنین عطشی در بین مردم و جوانان ایجاد نمی‌شود.

این نویسنده در پاسخ به این پرسش که با توجه به رونق کتاب‌های صوتی از سوی برنامه‌های رادیویی بویژه در رادیو اینترنتی ایران صدا، آیا تاثیری در افزایش مطالعه مردم داشته یا خیر؟ توضیح می‌دهد: کتاب‌های صوتی برای آدم‌های تنبل خوب است که حوصله خواندن کتاب ندارند یا می‌خواهند در زمان‌های مرده و مثلا در حین رانندگی کتاب هم بشنوند! کتاب‌های صوتی ابزاری برای اغناست و اگر نیاز مطالعه احساس شود حتما شخص به سمت خرید کتاب هم خواهد رفت. به نظرم رسانه به موازات معرفی کتاب باید روی ایجاد نیاز هم متمرکز شود.

محدودیت نداشتن در معرفی کتاب

صادق رحمانیان، مدیر رادیو فرهنگ درباره این‌که چرا رسانه فقط کتاب‌های خاص را معرفی می‌کند، می‌گوید: تاکید و تکیه رادیو فرهنگ در حوزه معرفی و نقد کتاب‌ها بر این مساله استوار است که کتاب برای مخاطب ارزشمند باشد؛ یعنی بعد از معرفی، خود شنونده تشخیص بدهد که این کتاب ارزش خواندن دارد یا نه. ما هرگز در معرفی کتاب محدودیت نداریم و کتاب‌هایی را که ارزش مطالعه دارند در حوزه‌های مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ... معرفی می‌کنیم .البته این طور نیست که هر کتابی که وارد حوزه نشر شود در رادیو فرهنگ معرفی می‌شود. اگر محتوای کتاب ارزشمند باشد، حتماً معرفی خواهد شد. برای انتخاب کتاب‌ها هم کار گروهی داریم که متشکل از کتاب‌شناس‌های خبره هستند و این طور نیست که فقط چند صفحه از یک کتاب را بخوانند و اعلام کنند کتاب برای معرفی مناسب است یا خیر. افراد این کارگروه‌ها در خانه کتاب و مجمع ناشران انقلاب اسلامی فعالیت دارند و کتاب‌های مناسب برای افراد عام و خاص را انتخاب کرده و ما در قالب برنامه‌های متنوع از جمله چاپ اول، روی جلد و آیینه جیبی معرفی می‌کنیم.

مدیر رادیو فرهنگ درباره این‌که سرمایه‌گذاری صدا و سیما روی کتاب‌های صوتی تا چه میزان توانسته مردم را کتابخوان کند، می‌گوید: ما از همه ابزارهایی که عموم مردم را به مطالعه علاقه‌مند می‌کند، استفاده می‌کنیم و در راستای افزایش فرهنگ مطالعه در برنامه قصه شب هر هفته از یک هنرمند شاخص و چهره می‌خواهیم تا بخش‌هایی از یک کتاب را بخوانند. البته من مخالفم که کل یک کتاب در یک برنامه خوانده شود، چون در این صورت به امر خرید کتاب هم ضرر می‌زند، بلکه باید بخش‌هایی از یک کتاب خیلی جذاب خوانده شود تا مردم برای خرید کتاب مشتاق شوند و حتماً ترغیب شوند تا آن را تهیه کنند.

فاطمه عودباشی / گروه رادیو و تلویزیون


فلاسفه ایران


  • هر آدمی ، به اندازه کوششی که می کند ، از داشته های گیتی بهره می برد .  حکیم ارد بزرگ
  • پشیمانی ، اولین گام برای پوزش است .  حکیم ارد بزرگ
  • کسی که گذشت و بخشش در درونش نیست ، تنها نام آدم را بر خود دارد .  حکیم ارد بزرگ
  • برآیند داشتن خرد ، بینایی و پرواز بیشتر فکر و اندیشه است . حکیم ارد بزرگ
  • رفتار آدمیان در اینترنت ، بسیار انسانی تر از فضای واقعی است ، چرا که بی هیچ چشم داشتی یکدیگر را می ستایند (لایک می کنند) و به هم مهر می ورزند . حکیم ارد بزرگ
  • آدمیان خونریز ، از همه ترسوتر هستند . حکیم ارد بزرگ
  • جوانان باید بدانند ، برای رسیدن به آرزوهای بزرگ ، لاجرم نباید همه چیز ، همین آغاز مهیا باشد ، بدون خجالت به کاری (حتی ساده و پیش پا افتاده) مشغول شوید ، کار و کوشش شما ، درهای پیروزی را ، یکی پس از دیگری ، خواهد گشود . حکیم ارد بزرگ


http://sokhanan-bozorgan.pops.tv/t220-topic