سخنان بزرگان برای استوری

سخنان ناب برای استوری اینستاگرام ، جملات زیبا برای استوری ، سخنان فلسفی برای استوری

سخنان بزرگان برای استوری

سخنان ناب برای استوری اینستاگرام ، جملات زیبا برای استوری ، سخنان فلسفی برای استوری

درباره جن و از ما بهتران!!!

جن و از ما بهتران در باور ایرانیان

جادو از جمله مقوله‌هایی است که در مردم‌شناسی بسیار مورد توجه دانشمندان بوده است و در جهت تبیین و تفسیر آن در جوامع مختلف انسانی مطالعات بسیاری صورت گرفته است. به نظر دانشمندان حوزه‌های مردم‌شناسی، قوم‌شناسی و فولکلور، جادو آن نیرو و قدرتی است که با استفاده از روش‌های رازآمیز و به کمک نیروهای ماورا‌ء‌الطبیعه برای نفوذ یا تغییر وقایع هستی به کار برده می‌شود. در ایران، «از ما بهتران» هستند که می‌توانند به بدن ما وارد شوند و باید آن‌ها را از خود راند.

معصومه ابراهیمی - پژوهشگر مردم‌شناسی - در این‌باره اظهار کرد: به طور کلی هر عملیات جادویی در بستری از مناسک و آیین‌های رازآمیز و با بهره‌گیری از نمادها و اوراد و دعا و رفتارهای خاص صورت می‌گیرد. جادو جزو پدیده‌های فرهنگی بسیار کهن است که با دین و اسطوره، زبان، ادبیات و مهمتر از همه با درمانگری و پزشکی ارتباط تنگاتنگ دارد.این پژوهشگر بیان کرد: در شیوه‌ی پندار غیر اثباتی و فارغ از جریان علت و معلولی، که «لوسین لوی برول» آن را شیوه‌ی پیش- منطقی می‌نامد، نظامی از قوانین فکری حکم‌فرماست که با نظام عقلانیت کنونی متفاوت است و به شدت پدیده‌هایی مانند جادو را در خود می‌پرورد.او بیان کرد: برخی از قوانین فکری که موجد جادوست، عبارت‌اند از قانون «سرایت» و قانون «همانندی»، که نظام تفکر جادویی را معنا می‌بخشد. برخی از نشانه‌های جادوی سرایت و همانندی را امروزه در مراسم و مناسک جن‌زدایی و دورکردن نیروهای خبیث در مناطق مختلف ایران باز می‌یابیم «پرخوانی» و مراسم «زار» از این جمله‌اند.ابراهیمی همچنین گفت: باور به وجود دیو‌ها و شیاطین از باورهای کهن همه‌ی جوامع بشری است که مردم‌شناسان خاستگاه آن را «آنیمیسم» و اسطوره‌های متحول شده می‌دانند و آن را ردپایی مهم در مطالعه‌ی شیوه‌ی مردمان پیشین در نظر می‌گیرند. من در «کتاب دیوشناسی ایرانی» تلاش کرده‌ام با مطالعه‌ی مردم‌شناختی فرهنگ‌های شهری و روستایی پدیده‌ی دیو‌پنداری، خویش‌کاری‌های دیوها و ارتباط آن‌ها را با آیین‌ها، مناسک و اعمال جادویی را پی‌گیری کنم. در این کتاب بیشتر دیوها و هیولاهای وهمی و حوزه‌ی عملکرد جادویی آن‌ها معرفی شده‌است. این باور‌ها در ایران تا چندی پیش بسیار فراگیر بود ولی از چند دهه‌ی قبل به این سو کمتر شده یا به اشکال نوین و در کسوت پدیده‌های دیگر امتداد یافته است.




 اشتباهی که مدیران صداوسیما را منفعل کرده است؛
 رسانه ملی بی رقیب نیست

گروه اندیشه- چندی پیش در همایشی که به موضوع آسیب شناسی رسانه ملی اختصاص داشت و در آن از اساتید ارتباطات و مسئولان صداوسیما دعوت به حضور شده بود، یکی از اساتید ارتباطات به ذکر دلایل خود درباره ی این که صدا و سیما نه رسانه است و نه ملی پرداخت و خاطر نشان کرد که، متاسفانه صدا و سیما بازی را به شبکه های خارجی فارسی زبان باخته است و آمار ها نشان می دهد که تمایل مخاطب ایرانی به تماشای آنچه رسانه ی ملی خوانده می شود بسیار کم شده است. این وضعیت گریبان گیر شبکه‌های به ظاهر تفریحی جدید هم شده است و به جای آن‌که بزرگان عرصه‌های نمایش و سینما و طنز، جدا از سلیقه‌های‌شان، برای کاری ملی گرد آورده شوند و از توان همه‌ی کسانی که در کشور هستند و به قوانین و رسوم و عُرف احترام می‌گذارند بهره برده شود، برنامه‌های تفریحی قدیمی، این‌بار به اشکال گوناگون (در جایی به صورت موضوعی و در جای دیگر به صورت تکه‌های انتخابی) دوباره نمایش داده می‌شود و کاستی‌ها هم به یاری شبکه‌های خارجی و دوبله برخی آیتم‌های نمایشی پر می‌شود.
سال‌ها پیش، تقریباً هم‌زمان با نخستین موج گسترش ماهواره‌ها و همان هنگام که تب افزایش شبکه صاحبان و سرمایه‌گذاران ماهواره‌های فارسی‌زبان را فرا گرفته بود در یکی از برنامه‌ها از کارگردانی قدیمی که در پیش از انقلاب برنامه‌سازی‌های تلویزیونی هم داشت برای این کار نظر خواسته شد.
او گفت چنین کاری اشتباه است چرا که افزایش شبکه یعنی افزایش برنامه‌سازی، و برنامه‌سازی یعنی ساختن فیلم و سریال و برنامه‌های زنده و حضور در جامعه، و این که کسانی در استودیو بنشینند و حرف بزنند برنامه‌سازی نیست و کاری رادیویی است. بهتر است همین شبکه‌های موجود تقویت شود و از یک‌نواختی درآید... البته سخن او نشنیده ماند و مدتی بعد که آن ماهواره‌ها هر کدام چند شبکه راه انداخته بودند یکی یکی تعطیل شدند و آن موج فرونشست.حالا عین همان داستان چند سالی است که در سیمای جمهوری اسلامی ایران در حال تکرار است. به این صورت که شبکه‌های بسیاری تاسیس شده‌اند، بدون آن‌که برای برنامه‌سازی در آنها اندیشه‌ای شود یا آن‌که در جذبِ نیروهای خلاق و متفاوت کوششی صورت پذیرفته باشد.
به سخن دیگر، همان برنامه‌سازان و همان شیوه‌ی مدیریتی که با چند شبکه در جذبِ اکثریتی از مخاطبان ناتوان بود، بدون آن‌که کوچکترین دگرگونی‌ یی داشته باشد، صاحب شبکه‌هایی دو برابر شد.نتیجه این شد که شبکه‌هایی به ظاهر تخصصی که به صورت محتوایی کشش جذبِ مخاطبانی محدود را داشتند و برنامه‌های مفیدِ قابل پی‌گیری‌شان در حد همان چند ساعت در هفته بود، دارای رسانه‌هایی شدند که اکنون به جای دعوت از یک کارشناس در یک برنامه باید چندین کارشناس را به برنامه‌هایی با تفاوت‌های اندک دعوت کنند و برای باقی زمانِ شبکه هم در بایگانی صداوسیما جست‌وجویی به عمل آورند و سریال‌ها و فیلم‌هایی قدیمی را که موضوع‌شان به موضوعِ شبکه‌ها می‌خورد بازپخش کنند.
این وضعیت گریبان گیر شبکه‌های به ظاهر تفریحی جدید هم شده است و به جای آن‌که بزرگان عرصه‌های نمایش و سینما و طنز، جدا از سلیقه‌های‌شان، برای کاری ملی گرد آورده شوند و از توان همه‌ی کسانی که در کشور هستند و به قوانین و رسوم و عُرف احترام می‌گذارند بهره برده شود، برنامه‌های تفریحی قدیمی، این‌بار به اشکال گوناگون (در جایی به صورت موضوعی و در جای دیگر به صورت تکه‌های انتخابی) دوباره نمایش داده می‌شود و کاستی‌ها هم به یاری شبکه‌های خارجی و دوبله برخی آیتم‌های نمایشی پر می‌شود. در این میان، حتی همان کیفیت سال‌های نه چندان دور سیما هم حفظ نشده و مدیریت این شبکه‌ها از جذب برنامه‌سازانی که تا همین چند سال پیش هم در تهیه و ساختِ مجموعه‌های طنز و تفریحی پُربیننده موفق عمل کرده بودند ناتوان هستند و به جای آنها از برنامه‌سازانی بعضا به‌شدت آماتور و ضعیف - که در شأن رسانه‌ای ملی نیست - استفاده می‌شود...خوب، طبیعی است که با این وضعیت نتوان توقع داشت که به‌ویژه در رقابت با نسل سوم شبکه‌های ماهواره‌ای، که دست به برنامه‌سازی و دوبله می‌زنند، سیمای رسمی چندان کامیاب گردد. به‌طوری که شخص عزت‌الله ضرغامی، رییس سازمان صدا و سیما اذعان می‌کند 35 تا 40 درصد مردم ایران از ماهواره استفاده می‌کنند (البته شیوه‌ی آمارگیری و استناد ایشان جای بحث و مناقشه دارد(
هم‌چنان‌که علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، هم با اشاره به نتایج طرحی پژوهشی گفته بود 71 درصد مردم در تهران بیننده شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای هستند.
به این ترتیب، با گسترش شبکه‌های صدا و سیما، نه تنها برخی شبکه‌ها از توان اندک خود در جذبِ مخاطب خالی شده‌اند بلکه چنین حرکتی به نابودی سرمایه انجامیده است، به طوری که سازمانی برخوردار از بودجه های هنگفت و پشتیبانی های سیاسی و اخذِ پول غیرمستقیم از شهروندان و بازار انحصاری تبلیغات تلویزیونی و کمک های موردی دولتی به بهانه نداشتن سرمایه از حمایت ازساختِ مجموعه‌های تلویزیونی خوب و قابل رقابت عاجز است و شوربختانه آن معدود سریال‌هایی هم که، با هزار سختی، با حفظ استانداردها ساخته می‌شود به خاطر اعمال سلیقه‌ی محتوایی یا بی‌تأثیر و بی‌رمق و تکراری از آب درمی‌آیند یا به فاجعه‌ای ملی می‌انجامند و وارونه نتیجه می‌دهند.زمانی صدا و سیما به مسعود کیمیایی، شادروان علی حاتمی، ناصر تقوایی و بهرام بیضایی پیشنهاد داد سریال‌های تاریخی درباره‌ی شخصیت‌های تاریخی بسازند. در آن‌هنگام مسعود کیمیایی «عین القضات» را برگزید که میسور نشد و او حاصل پژوهش‌های خود را در کتاب «حسد بر زندگی عین‌القضات» به چاپ رسانید.در صورت وجود شبکه‌های خصوصی هم باز پروژه هایی از این دست تنها از عهده صدا و سیمای ملی بر می آید (به خاطر هزینه‌های بالا و عموماً برگشت‌ناپذیر) و در عین حال بهره‌برنده اصلی از آن نیز خودشان هستند و با این وصف می توان پرسید آیا نمی‌شد به جز جذبِ دوستداران مجموعه‌های خاص بخشِ های دیگر ایرانیان را نیز پای تلویزیون و سیمای رسمی کشور نشاند؟هر چند به نظر می‌رسد مدت‌هاست که ارتباط اکثر جامعه‌ی متوسط و بالای دست‌کم شهرهای بزرگ با صدا و سیما قطع شده، اما این رسانه هنوز هم درون ایران رسانه‌ای نیرومند به حساب می آید و بسیاری از ایرانیان مناسبات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی‌شان را در آن جست‌وجو می‌کنند و آن را الگو قرار می‌دهند.
البته جز این هم نباید باشد و آنچه شگفت‌انگیز می‌نماید همانا از دست دادن بخش قابل توجهی از مخاطبان این رسانه‌ی نیرومند ــ آن‌هم با وجود فعالیت انحصاری‌اش در ایران ــ است که احتمالاً حاصل تلاش‌های شبانه‌روزی و طرح‌های نو و بدیع مدیران آن است! شاید بشود برای شیوه‌ی مدیریت آن، مثالِ یک دوربین فیلم‌برداری حرفه‌ای را آورد که از آن تنها برای عکس گرفتن، آن‌هم توسط یک عکاس ناشی، استفاده شود. به سخن دیگر، مدیریت صداوسیما از آن در حد یک سایت خبری، که البته بخش‌های چندرسانه‌ای دیداری و شنیداری هم دارد، بهره می‌برد!
با این حال، و با وجود محدودیت و خط قرمزهای رسمی -و صد البته نه خط قرمزهای سلیقه‌ای مدیران ــ این رسانه هنوز هم می‌تواند فراگیر، مؤثر و مفید باشد.
مدیریت آتی نمی تواند به صرف تعدد شبکه ها ببالد و شبکه های تازه را با آرشیوی که از فرط تکرار از شکل سرمایه ای خارج می شود پر کند و نه می تواند صحنه را بی رقیب تصور کند. رسانه ملی در عین رسمی بودن باید ملی باشد.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد