ویکیپدیا و کلیدواژههای بنیادی
یکی دیگر از راههای کنترل تاریخ و نگارش چندباره وقایع قدیمی در ویکیپدیا، محصور کردن حقیقت در میان قوانین این دانشنامه خطرناک است. «محک گنجاندن مطالب در ویکیپدیا اثباتپذیری آنهاست نه حقیقتداشتن. به عبارت دیگر محک گنجایش مطالب این است که خوانندگان قادر باشند وجود مطالب اضافه شده به ویکیپدیا را در منابع معتبر مورد بررسی قرار دهند، نه اینکه نویسندگان به حقیقت آنها معتقد باشند. هر مطلبی که منبع آن یاد نشده باشد میتواند مورد چالش قرار گرفته و در نهایت حذف شود. ویرایشگران باید منبع معتبری برای هر نقل قول یا هر مطلبی که امکان به چالش کشیده شدن آن باشد ارائه کنند اگرنه آن مطالب برچسب خورده و در نهایت پاک خواهد شد». «اثباتپذیری یکی از 3 سیاست محتوایی ویکیپدیاست. 2 سیاست دیگر تحقیق دستاول ممنوع و دیدگاه بیطرف است. این سه سیاست به کمک هم نوع و کیفیت مطالبی که در فضای نام اصلی قابل قبول است را مشخص میکنند. این سیاستها را نباید جدا از یکدیگر بررسی و تفسیر کرد. ویراستاران باید سعی کنند با هر سه آنها آشنا شوند». با یک مثال سعی میکنیم موضوع را روشن کنیم، اگر شما مقالهای را برای ثبت در ویکیپدیا انتخاب کرده و برای اثبات آن از یک گزارش پخش شده در بیبیسی یا فاکسنیوز به عنوان منبع نام ببرید موفق خواهید شد مطلب خود را به عنوان «دانش» ثبت کنید اما اگر به طور مثال در بخش منابع به منبعی غیر از وابستگان رسمی به دجال ارجاع داده شود، توسط مدیرگروه زبان مربوط سانسور خواهید شد! یک هجمه بزرگ در زمینه منابع که چند سال گذشته در بخش فارسی ویکیپدیا در فضای مجازی به راه افتاد مربوط به فرقه ضاله و نوظهور بهائیت است که جزو ادیان آسمانی و ابراهیمی دستهبندی شده است(!) ویکیپدیا در برابر فشارهای کاربران مسلمان و ایرانی به همین 3 قانون بیان شده استناد کرده و بهائیان را تا درجه یهودیان مورد ظلم واقع شده در جریان هولوکاست بالا میبرد! ویکی پدیا بهائیت را اینگونه معرفی کرده است: «دینی که توسط میرزا حسینعلی نوری، ملقب به بهاءالله در قرن ۱۹ میلادی در ایران بنیانگذاری شد. بهائیان بهاءالله را فرستاده خدا (پیامبر) در این دوره میدانند. بهاءالله در سال ۱۸۶۳ این دین جدید را اظهار کرد. شمار پیروانش بیش از ۷ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر برآورد شده است. با اینکه این شمار کمتر از 2/0 درصد جمعیت دنیاست ولی از نظر پراکندگی ادیان در عالم بعد از مسیحیت دومین دین جهان شمرده میشود(!) مرکز جهانی بهائیان در حیفا واقع شده است». طبق قوانین ویکیپدیا هر گفته جدید در مقاله باید از رفرنس معتبر برخوردار باشد. در تعریف منابع معتبر روزنامهها و خبرگزاریهای با شهرت جهانی در رتبه نخست قرار دارند. مثال این بخش روزنامه لسآنجلستایمز بیان شده است. پس همه رسانههای مشهور وابسته به سیستم دجال به عنوان منابع معتبر و با شهرت جهانی در ویکیپدیا پذیرفته میشوند. به همین جهت است که دست مسلمانان اعم از ایرانی و عرب در قضیه فرقه ضاله بهایی به جایی نمیرسد چون منبع معتبر گفتههای یادشده، دانشنامه معتبر و مشهور «بریتانیکا» درج شده، یعنی بیشک بهائیت بعد از مسیحیت دومین دین جهانی از نظر پراکندگی ادیان در عالم برشمرده میشود و در صورت اعتراض شما میتوانید به اصلاح مراجع اعظم ما مثل «بریتانیکا» اقدام کنید و اگر نمیتوانید یعنی جایی هم در تاریخ دستچین شده ویکیپدیا نخواهید داشت!
نظام استبدادی و استوار بر رویه غلط اندر غلط ویکیپدیا تا آنجا پیش رفته که 3 مدیر ارشد بخش فارسی این دانشنامه حقیقتستیز، خود بهایی هستند! کار به آنجا رسیده که این افراد با استفاده از ابزارهای قانونی ویکیپدیا به تقویت پانترکها و باقی جداییطلبان در منطقه پرداخته و با حمایت از پشتونهای افغان و ترکهای افراطی نظریه پیوستگی کشورهای فارسیزبان را به سرعت حذف کرده و به اختلافات قومی و قبیلهای در مقالات با امتیاز بالا دامن میزنند. قضایای حول نظریه فلسفی- تاریخی «اُرد بزرگ» در باب پیوستگی کشورهای فلات ایران یکی از بحثبرانگیزترین حوادث چند سال گذشته ویکیپدیای فارسی است که با ریزش جمع بزرگی از کاربران ویکیپدیا خاتمه یافت.
یکی دیگر از نمونههای بارز تاریخی در صفحه مقالات مربوط به بهائیان، منبع یکی دیگر از ادعاها پیرامون بهائیان است که ارتباط گسترده اسرائیل، بهائیت و جداییطلبان را آشکار میکند. در بخش «واکنشها» به محرومیتهای بهائیان در جامعه ایرانی ضمن مظلومیتزایی برای پیروان این فرقه ضاله آورده است: «برنارد لوئیس معتقد است حکومتهای اسلامی و جوامع مسلمان همواره در پذیرش ادیانی که پس از اسلام ظهور پیدا کردهاند و به خدای یگانه اعتقاد دارند (مانند بهائیان) دچار مشکل فراوان بودهاند، چرا که از یکسو نمیتوان پیروان این آیینها را همانند پیروان ادیان چندخدایی آسیا یا انیمیست در آفریقا سرکوب کرد و از سوی دیگر هم برخورد با آنها همانند مسیحیان و یهودیان بها دادن به آنهاست. به علاوه پذیرش آنها مغایر پذیرش ختمیت وحی در زمان زندگی پیامبر اسلام است. وی معتقد است به علت ضعف ایران در قرن بیستم مردم ایران به دنبال علتی برای این موضوع بودند و به همین دلیل تئوریهای توطئهای از اینکه یهودیان، بهائیان، فراماسونها و... مقابل پیشرفت ایران میایستند به وجود آمد و بین مردم و حتی اقشار تحصیلکرده جامعه محبوبیت یافت. منبع ذکر شده برای این گفتارها کتاب یهودیان اسلام است که نگارنده آن برنارد لوئیس( Bernard Lewis) است. وی متولد ۳۱مه۱۹۱۶ در لندن و استاد بازنشسته مطالعات خاورنزدیک دانشگاه پرینستون است که در لندن از پدر و مادری یهودی متولد شد. تخصص وی در تاریخ اسلام و اثر متقابل میان اسلام و غرب است و بویژه به خاطر تحقیقات خود بر تاریخ امپراتوری عثمانی و مناظره خبیثانهاش با پروفسور ادوارد سعید روی کشمکش میان اسرائیل و فلسطین مشهور است. در کنفرانس بیلدربرگ، لوئیس پیشنهاد کرد ایران را به قطعات قومی گوناگون بشکنند و میان کشورهای نوپا تقسیم کنند (پروژههای کردستان بزرگ، پشتونستان بزرگ و آذربایجان بزرگ). وی در سخنرانی«Iran in History» (ایران در تاریخ) که در مرکز موشه دایان دانشگاه تلآویو ایراد شده (18 ژانویه 1999)، نقش ایران در تاریخ و تاثیر آن را بر تمدن جهان به اختصار مورد بحث قرار داده است. لوئیس در این سخنرانی خاطرنشان میکند که در 2 هزاره پیشین، هیچ فاتحی در ایران نتوانسته در زبان و فرهنگ ایرانی تغییر عمدهای به وجود بیاورد. در عوض همانطور که در برخی قسمتهای دیگر دنیا هم دیده شده، فرهنگ برتر همیشه بر فرهنگ فروتر چیرگی یافته است. لوئیس را در جهان به عنوان نگارنده کتاب برخورد تمدنها و پدر تئوری تجزیهطلبی در ایران میشناسند. جالب توجه است که بدانید فردی مثل محمد خاتمی در حالی که به عنوان رئیسجمهور و نماینده جامعه ایرانی در سازمان ملل حاضر شده بود در عقبگردی آشکار و با عبور از پایههای برتر فرهنگ ایرانی- اسلامی به زبانی دیگر بر موضع برخورد فرهنگهای لوئیس و ساموئل هانتینگتون صحه گذاشته و پیشنهاد تئوری «گفتوگوی تمدنها» را مطرح میکند تا بدین وسیله هم به بازسازی نظم نوین جهانی مورد نظر ماسونها کمک کرده باشد و هم غرب را از موضع ضعیف حمله فرهنگی ناموفق رهایی بخشد. خاتمی با علاقه نظریات برنارد لوئیس را دنبال کرده و با درس گرفتن از تاریخ باشکوه ایرانیان به این موضوع واقف بود که فرهنگ غنی ایران اسلامی ذاتا پتانسیل و بنیه بلعیدن بیفرهنگی شناور غربی را دارد پس تئوری بست دوستیها و وادادگی فرهنگی را در ظاهری خوشرنگ و لعاب پیشدستانه معرفی میکند.
ذکر این مطلب در ادامه جالب است که بدانیم ویکیپدیا فراماسونری را در ذیل همین بحث اینگونه معرفی میکند: «فراماسونری یا فراموشخانه جمع کانونهای برادری گستردهای در جهان است. این کانونها ریشههای بسیار کهنی در اروپای غربی دارند. فراماسونری دارای یک سیستم مدیریت فراگیر جهانی نیست و ارتباط میان فراماسونریهای گوناگون تنها توسط خود 2 لژ انجام میشود. این انجمن بهطور گستردهای در فعالیتهای خیریه و در زمینه خدمات اجتماعی فعال است. در حال حاضر پول تنها از اعضای انجمن جمعآوری میشود و صرف امور نیکوکارانه میشود. فراماسونری به بسیاری از سازمانهای خیریه غیرماسون، نهادهای محلی، ملی و بینالمللی خیریه کمکهای مالی قابل توجهی میکند(!)» بسیاری از مخالفتهای مسلمانان ریشه در صهیونیسمستیزی و یهودستیزی دارد. همچنین دسته دیگری از مسلمانان منتقد فراماسونری، «دجال» را به فراماسونری پیوند میزنند. بعضی مسلمانان اعتقاد دارند فراماسونری «منافع یهودیان» را دنبال میکند. به عنوان نمونه ماده ۲۸ میثاقنامه حماس عنوان میکند «فراماسونری از صهیونیسم دستور میگیرد». آموزههای مهم ویکیپدیا همه سر در یک آخور دارند. به جای وحشت از اقدامات دشمن باید نفوذیها را شناسایی کرد و به دنبال راهکار بود. گردانندگان ویکیپدیا به خوبی از عاقبت جنگ میان خیر و شر در دنیا آگاه هستند اما با این وجود دست از تلاش نخواهند کشید. مسلمین که میدانند پیروزی نهایی با آنهاست چطور؟ آیا ایستاده بر ساحل آسایش نشسته و تماشاگرند یا از هر فرصتی برای شناخت خدعههای فرهنگی دشمن استفاده کرده و به دنبال ضدحمله و چهبسا حمله پیشدستانه هستند؟ والعاقبه.. للمتقین.
برگرفته از :
http://www.vatanemrooz.ir/1391/2/11/VatanEmrooz/880/Page/1/