
شاگرد معمار ، جوانی بسیار باهوش اما عجول بود گاهی تا گوشی برای
شنیدن می یافت شروع می کرد تعریف نمودن از توانایی های خویش در معماری و در
نهایت می نالید از این که کسی قدر او را نمی داند و حقوقش پایین است .
روزی
برای سلمانی به راه افتاد دید سلمانی مشغول است و کسی را موی کوتاه می کند
. فرصت را مناسب شمرده و باز از هنر خویش بگفت و اینکه کسی قدر او را نمی
داند و او هنوز نتوانسته خانه خوبی برای خویش دست و پا کند . به اینجای کار
که رسید کار سلمانی هم تمام شد . مردی که مویش کوتاه شده بود رو به جوان
کرده و گفت آیا چون هنر داری دیگران باید برایت اسباب آسایش بگسترند ؟!
جوان گفت : آری
مرد تنومند دستی به موهای سفیدش کشید و گفت : اگر هنر تو
نقش زیبای کاشانه ایی شود پولی گیری در غیر اینصورت با گدای کوچه و بازار
فرقی نداری .
چون از او دور شد جوانک از استاد سلمانی پرسید او
که بود که اینچنین گستاخانه با من سخن گفت . استاد خندید و گفت سالار
ایرانیان ، ابومسلم خراسانی . جوان لرزید و گفت : آری حق با او بود من بیش
از حد پر توقع هستم.
اندیشمند یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید : “آنچه بدست خواهی آورد فراتر از رنج و زحمتت نخواهد بود .”
ابومسلم خراسانی با این حرف به آن جوان آموخت هنر بدون کار هیچ ارزشی ندارد و هنرمند بیکار و بی ثمر هم با گدا فرقی ندارد.
ماخذ : سایت پارسینه
http://www.parsine.com/fa/pages/?cid=20874
بهترین جای عالم از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی
عطا ملک جوینی
که یکی از وزیران دربار هلاکوخان بود و کتاب تاریخ جهانگشای او معروف است،
به خواجه نصیرالدین طوسی گفت: اکنون که ایران زیر سلطه بیگانگان است و هیچ
جای نفس کشیدن نیست، بهترین جای دنیا برای اقامت گزیدن کجا است تا برای
حفظ جان به آنجا برویم؟ خواجه خندهای کرد و گفت بهترین جا ایران است و
برای شخص خود من،زادگاهم طوس بهترین جا است. شما را نمیدانم.
مختارید
انتخاب کنید و به آنجا بروید. عطاملک پاسخ داد: برای دانشمندانی نظیر ما
بستر آرامش، دروازههای باشکوهتری به روی آیندگان خواهد گشود. خواجه به
طعنه گفت: البته اگر آیندهای باشد. چرا که فرار اهل خرد،نفع شخصی عایدشان
میکند و در این حال،دیار مادری همچنان خواهد سوخت. امروز مهمترین وظیفه
ما ایستادن و خرد را به کار بردن برای رفع نفوذ بیگانگان است. اگر با این
کار نتوانیم، دیگر فایدهای برای زنده بودن نمیبینم.
ارد بزرگ اندیشمند برجسته کشورمان میگوید: کسی که نسبت به سرنوشت میهن و مردم سرزمین خود بیانگیزه است، ارزش یاد کردن ندارد.
عطاملک
جوینی در حالی که به زمین مینگریست، به خواجه نصیرالدین طوسی گفت: برای
من بزرگترین نعمت همین است که در کنار آزاد مردی همچون شما هستم.
وصیت خواجه نصیرالدین طوسی
خواجه
نصیرالدین طوسی وقتی در شهر بغداد، آثار مرگ را احساس کرد، با بعضی از
بزرگان و اطرافیان خود درباره غسل و محل دفن خود مشورت کرد. یکی از آنان
پیشنهاد کرد: به نظر من، اگر استاد را به نجف اشرف ببریم و در جوار مرقد
مطهر آقا امیرالمومنین علی (ع) دفن کنیم، بهتر خواهد بود. خواجه وقتی سخن
او را شنید، با کمال اخلاص و تواضع گفت: من خجالت میکشم که در جوار امام
موسی کاظم (ع) بمیرم و از آستان آن بزرگوار به جای دیگری، هر چند شریفتر
برده شوم.
برای همین، پس از فوت بنا بر وصیتش او را در آستان حضرت موسی کاظم (ع) دفن کردند.
تهیهکننده: منیرالسادات موسوی
برگرفته از : بهترین جای عالم از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی - ettelaat newspaper
http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2012%5C02%5C02-25%5C13-57-08.htm&storytitle=%C8%E5%CA%D1%ED%E4%20%CC%C7%ED%20%DA%C7%E1%E3%20%C7%D2%20%CF%ED%CF%90%C7%E5%20%CE%E6%C7%CC%E5%20%E4%D5%ED%D1%C7%E1%CF%ED%E4%20%D8%E6%D3%ED